انواع اسم
اسم Noun
اسم کلمهای است، که برای نام بردن کسی یا چیزی به كار میرود. چیزی که به وسیلۀ اسم نام برده میشود گاهی شخصی مانند مرد، پسر، هوشنگ، گاهی حیوانی: گاو، اسب، گاهی مكانی: کوه، دشت، گاهی از رستنیها: درخت، چمن… نام ستارگان، نام زمان، نام چیزهای بیجان: کاغذ، صندلی نام حالتی: سفیدی رنج، است.
اسم از نظر صوری و لفظی و اخباری نشانههایی دارد که عبارتاند از حرف اضافه عددهای اصلی، پسوندهای جمع، نكره و ندا و هر چه پیش از آن میآید.
اسم واژهایست به عنوان هسته در جایگاه اصلی گروه اسمی به كار میرود. اسم با نشانههای صرفی خاصی همراه میشود. از لحاظ معنایی ممكن است، به انسان، جانور و گیاه یا به طور کلی به همه پدیدههای مادی و غیرمادی دلالت، نماید.
کلیۀ اسمها از نظر ویژگی شخص، سوم شخص محسوب میشوند. اسم ممكن است، از نظر صوری از یك کلمه، یك عبارت یا یك جمله درست شده باشد. اسم به همراه وابستههای آن تحت عنوان گروه اسمی نامیده میشود، مثال: کتاب (یك کلمه) پدر بزرگ دوستم (گروه اسمی)، آنچه تو گفتی صحیح بود (عبارت یا جملۀ اسمی). کلیۀ مصدرهای فارسی، مصدرهای عربی رایج در فارسی، بنهای فعلهای فارسی و ریشۀ کلمات عربی که صورت صرفی نداشته باشند از مقوله اسمی هستند.
گروه اسمی فارسی از یك کلمه بیشتر ساخته شده است و در ساختمان واحد بالاتر یعنی بند، جایگاه، مسندالیه، متمم و گاهی نیز جایگاه ادات را اشغال میكند، مانند:« حسین خانۀ خودش نیست».
هر گروه اسمی در فارسی از یك هسته و تعدادی وابسته، که در اطراف هسته قرار میگیرند، ساخته شده است. وابستة قبل از هسته « پیشرو» و وابستههای پس از هسته را «پیرو» می نامیم.
اقسام اسم
اسم جامد
اسم جامد آن است که از کلمۀ دیگری گرفته نشده باشد و در ساختمان آنها بن فعل یا ریشۀ ماضی یا بن و ریشۀ مضارع نیامده باشد. مانندِ پرستو، اسب، دختر، قلم، پسر و…
اسم مشتق
اسم مشتق آن است که از کلمهای دیگر گرفته شده باشد، اسمهایی را که با بن ماضی یا مضارع فعل فارسی ساخته میشوند مشتق می نامند. در ساختمان آن یك تكواژ آزاد و دست کم یك وند وجود دارد: ریشه، گستردگی.
اسم مشتق به چند روش ساخته میشود:
۱.مشتق از فعل ۲.مشتق از صفت ۳.مشتق از اسم ۴.مشتق از ضمیر
اسامی مشتق با ضمیمههای اشتقاقی یعنی پسوندها و پیشوندهای اشتقاقی به وجود میآید. میتوان آنها را به دو دسته تقسیم کرد: اسمهای مشتق پسوندی، اسمهای مشتق پیشوندی، مانند زمستان، بهارگاه، باغچه و…
اسم خاص
اسمی است که بر فرد یا افراد مخصوص و معینی اطلاق میشود و همۀ افراد همجنس را شامل نمیشود، مانند: قرآن، آرش. اسم خاص نه جمع بسته میشود و نه نشانۀ نكره میپذیرد: پرویزها و پرویزی غلط است.
اسم عام
اسمی است که بر افراد همجنس و پدیدۀ همنوع دلالت کند و نام پدیدههای منحصربه فردی نباشد، اسم عام افراد یك رده یا طبقه را شامل میشود و نكره و جمع بسته میشود: کتاب، پسر، ستاره، شهر، کوه، گوسفند…. کتابها و…
اسم ذات و اسم معنی
اسم ذات آن است که وجودش قائم به خود باشد نه به دیگری و اسم معنی آن است که وجودش قائم به دیگری باشد. اسم ذات: کتاب، قلم اسم معنی: راز، عشق
اسم مفرد
اسم مفرد صورتی از اسم است که بر واحدی از پدیدۀ همنوع دلالت دارد: قلم، کتاب، عشق، دوستی. در زبان فارسی برای برخی از انواع اسم از قبیل اسم معنی یا اسم مفرد نشانۀ صوری ویژهای وجود ندارد ولی در هر حال نبودن معیارهای جمع دو اسم، نشانۀ مفرد بودن آن است. جز تعداد محدودی « اسم جمع» بقیۀ اسمها در فارسی مفردند: کتاب، گل، دفتر، بلبل، مادر
اسم جمع (جمع)
اسمهایی که بیشتر از یكی را میرسانند جمع نامیده میشوند. برای جمع بستن یكی از دو نشانه «ها، ان» را به آخر مفرد میافزایند. مانند غزلها، چشمان. دو نشانة جمع که بیشتر به کار میرود «ها، ان» است. در گفتار و نوشتار عادی به همراه اسمها نشانة جمعها به كار میرود در حالی که در گفتار و نوشتار رسمی به اسم جاندار و برخی اسم گیاهان نشانة جمع «ان» و با اسم غیرجاندار نشانة جمع «ها» ظاهر میشود: پسران، گیاهان…
علاوه بر آن، اسم چون در صورت، مفرد و در معنی، جمع باشد آن را اسم جمع نامند. بر این اساس اسم جمع به اسمهایی گفته میشود که در صورت مفردند اما در معنی جمعاند. مانند: قوم، سپاه، جماعت
اسم ساده
اسم گاهی دارای یك جزء است و نمیتوان آن را به دو یا چند بخش معنی دار تقسیم کرد. به عبارت دیگر، یك تكواژ است و از دو یا چند واژه ترکیب نشده است. در این صورت آن را ساده یا بسیط میگویند، چون کتاب، سیر، دل، انسان
اسم مركب
گاهی اسم از دو یا چند بخش ترکیب یافته است در این صورت آن را مرکب گویند، مانند: کتابخانه، سربازخانه، دلارایی، انسان دوستی.
انواع اسم مرکب
۱. از دو اسم: سراپرده، صاحب دل.
۲. از اسم و صفت: دلتنگ، دلسرد.
۳. از اسم و بن مضارع: آبكش، گلگیر.
۴. از اسم و بن ماضی: کارکرد، رهاورد.
۵. از اسم و پسوند: باغبان، دهكده.
۶. از حرف و اسم: به دست (وجب).
۷. از صفت و اسم: بلندقد و خیره سر.
۸. از فعل و صفت: شادباش، زنده باد
۹. از عدد و اسم: چهارپا و…
۱۰. از قید و اسم: همیشه بهار.
۱۱. از دو فعل: کشاکش، گیرودار.
۱۲. از دو قید: چون و چرا.
۱۳. از دو مصدر: رفت و آمد.
۱۴. از مصدر و اسم مصدر: جست وجو.
اسم مصغر (تصغیر)
اسمی که مفهوم خردی و کوچكی را برساند، مصغّر نامیده میشود. تصغیر آن است که نامی را با افزودن بعضی از پساوندها خرد و کوچك نشان دهند و منظور از آن تحقیر یا توهین یا ترحم و تحبیب باشد و علامت آن غالباً «-َ ک» است: پسرك، مردك، دخترك. «چه»: دریاچه، کتابچه، بیلچه و «ه»: پسره، دختره و… «و»: یارو، پسرو، دخترو، بابو، خواجو
منابع و مآخذ
۱. توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، دکتر محمدرضا باطنی.
۲. دستور زبان فارسی، دکتر حسن احمدی، دکتر حسن انوری.
۳. دستور زبان فارسی، دکتر پرویز ناتل خانلری.
۴. دستور زبان فارسی بر پایۀ نظریه گفتاری، دکتر مهدی مشكوه الدینی.
۵. دستور کاربردی زبان فارسی، دکتر مهرانگیز نوبهار.
۶. دستور مفصل امروز، دکتر خسرو فرشیدورد.
۷. دستورنامه، دکتر محمدجواد مشکور.
دیدگاهتان را بنویسید