مكتب ادبی رئالیسم

مکتب ادبی رئالیسم
رئالیسم یا واقع گرایی یکى از مکاتب مهم و برجستۀ ادبى و هنرى در سراسر جهان است. رئالیسم به عنوان یک مکتب به صورت خاص در قرن نوزدهم در اعتراض به مکتب رمانتیسم در اروپا پدید آمد و امروزه نیز جایگاه خود را به عنوان سبکى رایج در سراسر جهان حفظ کرده است. در حقیقت «واقع گرایی» توانست بسیارى از ویژگیهای روابط نوین اجتماعى را که پس از زوال نظام فئودالى پدیدار گردیده بود، مشاهده و ترسیم کند.
ریشه شناختی رئالیسم
از نظر واژگان، اصطلاح رئالیسم از ریشۀ Real به معنای واقعى و حقیقى است که این واژه نیز از ریشۀ لغت رس(res ) به معنی چیز است، و رئالیسم یعنی چیزگرایی ، یا شیئیت. و از حیث اصطلاح بر مکتبی در ادبیات اطلاق میشود که تصویری از واقعیات، چشم اندازهای زندگی، خارج و آزاد از ایده آلیسم، ذهن گرایی و رنگ رمانتیک باشد. رئالیسم بازنمایى تجربه است، به طرزی که به توصیف تجربههای مشابه در متون غیرادبى همان فرهنگ بسیار نزدیک شود.
رئالیسم بیان واقعى زندگى و حقیقت است، ولى نه زندگى و نه حقیقت، هیچکدام داراى یک معنى مشخص نیستند. واقعیت از آنچه وجود دارد و دیده میشود، بسیار پیچیدهتر است، بنابراین رئالیسم تصویر و عکس برگردان آن چه هست و دیده میشود، نیست.
چگونگی شکلگیری مکتب ادبی رئالیسم
رئالیسم به عنوان یک رویکرد ادبى در اعتراض به مکتب رمانتیسم پدید آمد. از سال ۱۸۵۰-۱۸۱۵ در ا طراف نویسندگان رمانتیک، عدهای از فیلسوفان و جامعه شناسان گرد آمدند که اغلب تمایلات رمانتیکها را تأیید میکردند، ولی گه گاه نظریاتی ارائه میدادند که گویى از رمانتیسم خبرى ندارند. در چنین فضایى بود که رمانتیسم احساسى که بیشتر مبنى بر احساسات و تخیل بود، رنگ باخت و رمانتیسم اجتماعى رواج یافت.
در واقع رمانتیسم (احساس گرایی) حد واسطی بود بین کلاسیسم و رئالیسم (واقع گرایی) و احساس گرایی با به هم زدن اساس کلاسیسم راه را برای پدید آمدن واقع گرایی باز کرد و احساس گرایان اجتماعی و واقع گرایان با کنار نهادن برخی از اصول افراطی رمانتیسم، رئالیسم را مستقر کردند. رمانتیکها و رئالیستها در پرهیز از دنیای مجرد و ساختگی کلاسیکها و توجه به دنیای واقعیتر با هم وجه اشتراك داشتند، ولی علاقۀ احساس گرایان به خیال پردازی، احساسات ، طبیعت وحشی، غم، درون جویی، فردگرایی و مسیحیت و نوعی عرفان مانع واقع گرایی کامل آنان میشد.
اوضاع تاریخی اجتماعی واقع گرایی
جنگهای ناپلئون در آغاز قرن نوزدهم با کشورگشاییهای ناپلئون همراه شد و آتش جنگ آن تمام اروپا را فرا گرفت که دو تأثیر عمده داشت؛ اول اینکه به برافکندن نظام فئودالی کشورهای اروپایی کمک کرد و دوم رژیمهای ستمگری که به دست مارشالهای فرانسوی در سرزمین های مغلوب بر پا شد، موجب تسریع رشد شعور ملی خلقهای به انقیاد در آمده گردید و رشد جنبشهای رهایی بخش ملی را به پیش انداخت و این جنبشهای رهایی بخش با جنبشهای دمکراتیک که از فرانسه سرچشمه گرفته بودند میکوشیدند باستیلهای فئودال را سرنگون کنند، پیوند یافت.
روی كارآمدن طبقۀ متوسط
طبقه بورژوا وقتی در انگلستان به وسیلۀ لایحۀ اصلاحات سال ۱۸۳۲ رسماً به روی کار آمد، صاحب قدرت سیاسی مهمی شد و زمام تمام امور خصوصاً ادارۀ نهضت صنعتی را به دست گرفت. بنابراین اگر تا آن زمان، ادبیات و هنر، در خدمت اشراف و نجبای فئودال بود و از طرف آنها حمایت و تقویت میشد با روی کار آمدن بورژوا این معادله تغییر کرد؛ یعنی ذوق و میل بورژوا، اصول، قواعد و معیارهای جدید هنری را به وجود آورد و درآمد او موفقیت هنرمندان را در عرصههای هنر تضمین نمود.
زمینهها و عوامل اجتماعی و اقتصادی
این عوامل و زمینهها خود نتیجۀ انقلاب صنعتی بودند. رفاه عمومی و پیشرفت در عرصۀ فنآوری تنها نتایج انقلاب صنعتی نبودند. این انقلاب پیامدهای دیگری نیز داشت که بیشتر زیان بار بودند و زندگی شخصی و اجتماعی افراد را تهدید میکردند. از جمله موارد مهم از این گروه، توسعۀ صنعت و افزایش ثروت یک طبقه، شرایط بد زندگی و کار کارگران متمرکز در شهرها، ناایمنی و بیکاری دسته جمعی، درگیر شدن سرمایه دار با طبقۀ کارگر به وجود آمدن مشکلات ناشی از مالکیت خصوصی؛ مانند، احساسها و عقاید خود خواهانه و عطش ثروت اندوزی که عامل تعیینکننده روحیۀ اجتماعی مردم گردید.
این مکتب به انتقاد از سرمایه داری میپرداخت. بعدها رئالیستها تحلیل سرمایه داری را نیز علاوه بر انتقاد، به آن افزودند. در چنین شرایطی بود که شعر در جامعه رنگ باخت و مورد نفرت شدید برخى رئالیستها واقع شد، تا جایی که آن را ضد نثر و علم و نوعى ریاکارى میدانستند. آنها میگفتند: شاعران پستترین دلقکهای جهاناند و حتی کار به هجو هم کشید و یکی از رئالیستهای نخستین (دورانتی) به طنز «طرحی قانونی» نوشت و در آن گفت « هرکس شعر بگوید محکوم به اعدام است». به این سبب در مکتب واقع گرایی شاعر بزرگی به وجود نیامد.
تأثیر بالزاک بر مکتب ادبی رئالیسم
پس از تضعیف رمانتیکها، بالزاك بود که با نوشتن «کمدى انسانى» قدم تازهای در عالم ادب گذاشت و با اینکه قصد تشکیل مکتب نداشت، پیشواى مسلّم نویسندگان رئالیست شد. گرچه بالزاك این فرصت را نیافت که عقاید خود را به صورت قواعد و قوانین و اصول و مکتب تنظیم کند و از خود باقى گذارد، اما تحقیقاتی که بعدها به عمل آمد، نشان داد که کار او به مراتب از کار هر کس دیگرى که قوانین و قواعدى براى ادبیات وضع کند بیشتر بوده است.
رئالیسم در کشورهای مختلف
بعدها در فرانسه افراد دیگرى چون شانفلورى، مورژه، دورانتى و… به تبعیت از بالزاك آثارى را به وجود آوردند. علاوه بر فرانسه در کشور انگلستان رئالیسم سنجیده و مستقلى در سال ۱۸۳۵ به وجود آمد که در آثار کسانی چون دیکنز نمودار شد، اما رئالیسم آمیخته به بدبینى در اواخر قرن، تحت تأثیر ادبیات فرانسه به وجود آمد.
اوج رمان رئالیستی امریکا نیز بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۹۱۰ بود و بعد از سال ۱۹۲۹ پس از بحران اقتصادى معروف و ورشکستگى وال استریت، یک نئو رئالیسم در امریکا به وجود آمد.
از سرآمدان رئالیسم آمریکا میتوان به جک لندن، همینگوى، اشتاین بک، فاکنر و… اشاره کرد.
در همین دوران، در روسیه توجه به مسائل اجتماعى که گوگول پیشگام آن بود، منجر به وجود آمدن رئالیسم شد، اگرچه ساچکوف، پوشکین را پدر رئالیسم روسیه میداند. واقع گرایی در کشورهای دیگر مانند ایتالیا و اسپانیا و پرتغال و یوگسلاوی و لهستان و رومانی و ممالک اسکاندیناوی نیز به وجود آمد، اما به اهمیت واقع گرایی در سه کشور فرانسه، روسیه و انگلیس نبود و واقع گرایان آن ممالک نیز غالباً تحت تأثیر واقع گرایان همان سه مملکت قرار داشتند.
تأثیر رئالیسم بر انواع ادبی
رئالیسم پس از ورود به حوزۀ ادبیات، بر انواع ادبى نظیر رمان، داستان و… تأثیر نهاد. هنرمند رئالیست، خواه از طریق رمان و داستان و خواه از طریق فیلم و… واقعیت را برای مخاطبش تأمل برانگیز میکند. واقعیتى که افراد هر روزه در زندگى روزمره با غفلت از کنار آن میگذرند، در آثار رئالیستی آن چنان هنرمندانه به تصویر کشیده میشود که مخاطب خود را به تأمل وا میدارد و با تأمل در این آثار به معرفتى نوین در شناخت جهان پیرامون خود دست مییابد. به این ترتیب رماننویس باید واقعیت را به صورت مداوم مشاهده کند تا به نکات تازهای دست یابد که چشمهای بی استعداد و بیدقت قادر به دیدن آن نیستند. بنابراین خلق رمان رئالیستی بیشتر مدیون تجربه است تا الهام؛ همچنان که فلوبر میگوید: « الهام در همۀ هنرها زیان بخش است؛ در هنر رماننویسی این زیان دوبرابر میشود».
منابع و مآخذ
۱. آشنایی با مكتبهای ادبی، دکتر منصور ثروت.
۲. تاریخ رئالیسم. بوریس ساچکوف. ترجمۀ محمدتقی فرامرزی.
۳. دربارۀ ادبیات و نقد ادبی، دکتر خسرو فرشیدورد.
۴. رئالیسم و ضد رئالیسم در ادبیات، دکتر سیروس پرهام.
۵. مکتبهای ادبی، رضا سیدحسینی.
۶. مکتبهای ادبی، دکتر سیروس شمیسا.
۷. نظریههای رمان: از رئالیسم تا پسامدرنیسم، دیوید لاج، ترجمۀ حسین پاینده.
دیدگاهتان را بنویسید