وجه فعل
وجه فعل
وجه فعل، صورت یا جنبهای از آن است که بر اخبار و امر و آرزو و تمنّی و تأکید و امید (ترجی) و بعضی امور دیگر دلالت میکند. امروزه پنج یا شش وجه برای فعل داریم؛ سه یا چهار متصرّف و اصلی و دو وجه غیر متصرّف. وجوه متصرّف عبارتند از : ۱. وجه اخباری، ۲. وجه التزامی، ۳. وجه امری، ۴. وجه تأکیدی.
دو وجه غیر متصرّف عبارتند از: وجه مصدری و وجه وصفی
وجه اخباری
وجه اخباری آن است که وقوع یا عدم وقوع فعل را با قطعیت و یقین بیان میکند و اسناد در آن قابل صدق و کذب باشد؛ مانند میرود و نمیرود و رفت که یا چنین است و یا چنین نیست…
وجه اخباری به مجموع زمانها و صیغههایی از فعل اطلاق میشود که در آنها مراد گوینده بیان جریان فعلی است بیآنکه دربارۀ آن تعبیر و تفسیری بیاورد؛ یعنی میل یا قصد یا تردید یا شرطی را دربارۀ انجام یافتن آن فعل بیان کند. به وسیلۀ این وجه، گوینده از فعلی خبر میدهد که در زمان گذشته روی داده، یا اکنون در جریان وقوع است، یا پس از زمان گفتار انجام خواهدگرفت، مانند: آمد، برد.
نشانههای لفظی و ساختمانی وجه اخباری در زمان امروز عبارت است از:
۱. پیشوند صرفی «می»
۲. مهمترین نشانههای لفظی وجه اخباری صورتها و ساختمانهای افعال این وجه است که عبارتند از: ماضی مطلق (رفتم)، مضارع اخباری (می رود)، مستقبل (خواهم رفت)، ماضی بعید (رفته بودم)، ماضی نقلی (رفتهام)، ماضی نقلی استمراری (می رفتهام)، ماضی بعید استمراری (می رفته بود).
۳. به کار رفتن در جملههای تعجبی و خبری.
۴. دلالت فعل بر امری قطعی.
بعضی از ساختمانهای وجه اخباری گاهی به جای وجه التزامی هم به کار میروند و آن درصورتی است که پس از فعلها و کلماتی بیایند که از نشانههای وجه التزامی هستند. اینها عبارتند از: کاش و شاید و صیغههای فعل بایستن و مانند آنها. مانند: کاش رفته بودم، شاید رفته است. چون بعد از این گونه کلمات غالباً فعل التزامی میآید. در مواردی هم که فعل، ساختمان وجه اخباری داشته باشد بهتر است که به قرینۀ سایر موارد، آن را وجه التزامی بگیریم.
وجه التزامی
وجه التزامی یا وابسته یا احتمالی آن است که فعل بر امور احتمالی از قبیل: خواست، آرزو، ؛ میل، امید، دعا، شرط، شک، لزوم و مانند آنها دلالت کند« شاید برود »، « مبادا بروی» از این رو پس از اصوات و حروف و فعلهایی که بر این مسائل دلالت میکنند، معمولاً فعل التزامی میآید.
نشانههای لفظی و معنوی و ساختمانی وجه التزامی عبارت است از:
۱. ساختمانهایی نظیر « رفته باشم » (سم مفعول و مضارع التزامی بودن)
۲. «ب» مانند: بروم، بروی، برود و…
۳. توأم بودن معنی فعل با احتمال و عدم قطعیت و خواست.
۴. کلمات و فعلها و گروههایی مانند «اگر»، «کاش»، «شاید»، «بایستن»، «خواستن»، «آرزو کردن»، «توانستن» و… ؛ زیرا فعل پس از آنها معمولاً التزامی است.
۵. الف دعا را نیز میتوان از نشانههای وجه التزامی گرفت، مانند: الف «باد»، «بادا»
فعل التزامی معمولاً در جملۀ مستقل نمیآید بلکه غالباً در جمله وارههای پیرو و وابسته به کار میرود و کلماتی مانند«کاش» و «شاید» و «باید» هم که بعد از آنها فعل التزامی میآید، به تأویل جمله وارۀ پایه میروند.
ماضی التزامی (رفته باشم، رفته باشی و… ) اختصاص به وجه التزامی دارد و ساختمانهایی نظیر بروم، بروی، برود، برویم، بروید، بروند که با پیشوند صرفی «ب» ساخته میشوند، بین وجه امری و التزامی و تأکیدی مشترک اند.
فعلهای وجه التزامی از افعال وجه اخباری کمترند و عبارتند از: برود، رفته باشد، بادا، مبادا.
«ب» در وجه التزامی و مرکّبهایی که با پیشوند «در» و «بر» بیاید، حذف میشود؛ مانند: کاش برگردد(به جای بربگردد).
وجه امری یا فعل امر
وجه امری یا فعل امر آن است که بر طلب یعنی خواست یا فرمان یا خواهش دلالت کند؛ مانند: بیا، به فریادم برس. بنابراین فعل امر و وجه امری در برخی از موارد با وجه التزامی مشترك است.
فعل امر و وجه امری، امروز بر سه قسم است:
۱. امر حاضر شامل دو صیغه: برو، بروید.
۲. امر غایب شامل دو صیغه: برود، بروند.
۳. امر متکلّم شامل دو صیغه: بروم و برویم.
ساختمان صیغههای امر غایب و متکلّم با ساختمان وجه التزامی، جز در اول شخص امر حاضر (برو) تفاوتی ندارد.
مثلاً «برویم» و «بروید» هم برای وجه امری است و هم برای وجه التزامی و تأکیدی.
امر غایب و متکلّم را در بعضی از زبانها، فعل تأکیدی یا وجه تأکیدی میگویند.
برای تشخیص وجه فعل گاهی یک نشانه و گاهی دو یا چند علامت لازم است. در جایی که نشانهای بین دو وجه مشترك باشد، حتماً برای بازشناختن وجه باید از نشانههای دیگر مدد جست. در مواردی که بین نشانهها تعارض و تضادی در کار باشد باید وجه فعل را از روی نشانهها و قرائن دیگر بازشناخت.
به طور کلّی نشانههای لفظی و معنوی وجه امری عبارت است از:
۱. پیشوندهای صرفی «ب» و «م»
۲. جملۀ امری.
۳. افادۀ معنی طلب و فرمان و خواهش.
۴. به کار نرفتن در جمله وارههای پیرو مگر بندرت.
فعل وصفی (وجه وصفی)
وجه وصفی یا فعل وصفی اسم مفعولی است که نقش فعل را بازی میکند و با فعلی دیگر که غالباً بعد از آن میآید و با آن معمولاً دارای مسندالیه واحدیست، همنشین میگردد. مثال «من به خانه رفته و غذا خوردم» که «رفته» فعل وصفی و «خوردم» فعل همنشین است. فعل وصفی در حکم فعلی است که بیواو یا با واو به فعل همنشین خود عطف میشود.
فعل وصفی در قدیم جنبۀ قیدی و وصفی هم داشته است و با متعلّقات خود در حکم قید برای جملهای دیگر بوده است و از کلمات و جملهها و گروههای قیدی ای که معمولاً با صفت مفعولی ساخته میشده به وجود میآمده است. ولی از قرن نهم و دهم به بعد جنبۀ قیدی آن ضعیف شده و از بین رفته است و امروز فقط به اعتبار گذشته، نام آن فعل وصفی است. بنابراین بهتر است امروز آن را فعل جانشین یا فعل مشترك بنامیم؛ زیرا جانشین فعلهای دیگر میشود و برای تمام صیغهها و ساختها فقط یک صیغۀ مشترك دارد..
وجه وصفی برخلاف وجه اخباری و التزامی غیر متصرّف است یعنی برای تمام اشخاص و وجوه و نمودها و زمانها یک صیغه دارد. از این رو فعل وصفی اگرچه از لحاظ ساختمان، وجهی جداگانه بشمار میرود ولی از نظر معنی چنین نیست، زیرا جانشین افعال و وجوه دیگر میشود و هم بر اخبار و هم بر احتمال و هم بر امر و هم بر مصدر دلالت میکند.
در وجه وصفی، چون فعل ماضی مطلق، مضارع اخباری، مستقبل و جز آنها به صورت صفت مفعولی در میآیند، پس همان وجه فعل بعد از خود را دارند. پس دانستن وجهی جداگانه به عنوان وجه وصفی درست نیست. مانند: احمد به خانه رفته، ناهار خورد، که فعل «رفته» به تبع «خورد» وجه اخباری است.
بعضی از صفتهای مفعولی (صفت گذشته، اسم مفعول) شبیه فعل وصفی هستند بدون آنکه فعل وصفی باشند. از آن جمله:
۱. فعلهای کوتاه (ماضی نقلی و ماضی بعید و ماضی التزامی کوتاه بدون فعل معین ) شبه وصفی «او همیشه آنجا میخوابیده و کار میکرده» به جای «می خوابیده است» و «کار میکرده است».
۲. صفتهای مفعولیای که در جمله نقش قید را بازی میکنند؛ مانند: « او خسته ودرمانده وارد شد».
۳. صفت مفعولیای که در جمله مکمل فعل ناقص متعدی است «او پدرش را ایستاده نگه داشته است».
۴. اسم مفعولهایی که صفت هستند و با موصوف خود فاصله پیدا کردهاند «او مردی بود سختی کشیده»
وجه مصدری
فعلها و گروههای فعلی شبه معین آنهایی هستند که فاعل یا مفعول یا متممشان مصدر است. امروز این عناصر عبارتند از: «می شود» «ممکن است» «بهتر است» «خوب است» «لازم است» وبعضی از صیغههای «بایستن» (می باید، باید، میبایستی، بایست، بایستی) و برخی از صیغههای «توانستن» (می توان، بتوان) برای مثال: باید رفت،. در زمان ما با این فعلها و گروههای فعلی، فقط مصدر کوتاه (مصدر مرخّم) میآید، در حالی که در قدیم هم مصدر کوتاه میآمده است و هم مصدر بلند. برای مثال: حافظ: «آسمان بارامانت نتوانست کشید/ قرعۀ کار به نام من دیوانه زدند».
و همۀ فعلها و گروههای فعلی شبه معینی که امروزه به کار میروند، لازم اند؛ یعنی دارای مفعول نیستند و مصدر، فاعل یا مسندالیه آنها است. در حالی که در قدیم، در میان این گونه افعال هم لازم داریم و هم متعدی.
وجه مصدری که بنا به گفتۀ بعضی از دستورنویسان، آن است که فعل به صورت مصدر بیاید، اصلاً فعل نیست. زیرا مصدر از انواع اسم است و اگر بتوان در مواردی برای آن وجهی قائل شد، باید گفت از وجه التزامی است؛ زیرا که یکی از مفاهیم التزام مانند: لزوم و اراده را میرساند و در این صورت باید آن را با جزء قبلی یک جا فعل به شمار آورد نه تنها مصدر را.
وجه شرطی
برای بیان فعلی است که به صورت فرضی مطرح میشود و وقوع آن منوط به وجود یا وقوع شرطی است.
موارد عام استعمال وجه شرطی از این قرار است:
الف) فعلی که وقوع آن در آینده منوط است به وجود شرطی که ممکن تلقّی میشود: اگر درس بخوانی، در امتحان موفّق میشوی.
ب) فعلی که در زمان گذشته انجام نگرفته؛ زیرا که وقوع آن مشروط به وقوع یا وجود شرطی بوده که حاصل نشده است. اگر درس خوانده بودی، در امتحان موفّق میشدی.
وجه تأکیدی
وجه تأکیدی بر تأکید و خواست و فرمان دلالت میکند و امروز با «باید» و «لازم است» و مترادفهای آنها میآید؛ مانند: «باید بیاید» «لازم است برود». ممکن است «باید » «لازم است » ذکر نشود در این صورت وجه تأکیدی به امر نزدیک میشود، به این سبب در عربی به معادلهای آن امر غایب و امر متکلّم میگویند.
از فعلهای تأکیدی معنی امر و نهی نیز استنباط میشود، به خصوص وقتی که با «مبادا» و «زنهار» و «حتما» و جز آنها بیاید. مانند: «مبادا بروی؛ یعنی نرو».
منابع و مآخذ
۱. دستور زبان فارسی، دکتر پرویز ناتل خانلری.
۲.دستور زبان فارسی، دکتر حسن احمدی گیوی.
۳. دستور مفصل امروز، دکتر خسرو فرشیدورد.
۴. فعل، دکتر حسن احمدی گیوی.
۵. فعل و گروه فعلی و تحول آن در زبان فارسی، دکتر خسرو فرشیدورد.
دیدگاهتان را بنویسید