مختصات آثار حماسی
مختصات آثار حماسی
همه محققان در این نکته متفق القولاند كه سبك حماسی، سبکی فاخر و جزیل است كه باید در آن عظمت هم از نظر لفظ و هم از نظر معنی چشمگیر باشد. علوّ معنی و صلابت لفظ در ادبیات فارسی حماسه در سبك خراسانی است و مختصات لفظی همان سبك را دارد. یکـی از مختصات سبك حماسی، كثرت اغراق و غلو است. در این جا اغراق و غلو یك صنعت بدیعی نیست بلکه از ذاتیات حماسه است. در حماسه، اعمال پهلوانی بنیادهای اساطیری دارد. معمولاً شرح تاریخ ملی است. قهرمان حماسه گاهی در نبردها شکست میخورد یا حتی كشته میشود.
حماسهها همه یك نوع هستند و یك كانون مشترک دارند؛ اما در جزئیات بین آنها فرقهای زیادی است.
در هر اثر حماسی برخی از مختصات زیر دیده می شود:
۱. آثار حماسی متضمن جنگاوری، بهادری و شهسواری هاست.
برای مثال در زندگی رستم (و دیگر پهلوانان شاهنامه مانند اسفندیار و گیو و طوس) مدام با جنگها و بهادریها مواجهیم. انگیزۀ جنگها در حماسهها ممکن است والا باشد مثل جنگهای رستم با افراسیاب كه در جهت دفاع از كشور است و ممکن است والا نباشد، مثل پارهایی از جنگهای حماسه ایلیاد كه بر سر تصاحب زنان است. در حماسههای ایرانی همواره انگیزۀ نبردها والاست.
۲. در حماسه حیوانات نقش های بزرگی دارند و نمیتوان آنها را جانوران معمولی به شمار آورد.
خانتوس اسب آشیل قدرت پیشگویی و سخن گفتن دارد و در جنگ تروا مرگ آشیل را ابراز میدارد. رخش، اسب عادی نیست، با شیر میجنگد و در برخی جنگها خود تصمیماتی اخذ میكند. سیمرغ، زال پدر رستم را میپرورد و در ولادت رستم نقش ماما را دارد.
۳. قهرمان حماسه، جانور مهیبی یا هیولایی را میكشد.
چنان كه رستم واسفندیار در هفت خانهای خود، اژدها و دیو سپید را میكشند و گیل گمش، هومبابا نگهبان جنگل سدر را كه هیولای مهیبی است نابود میكند.
۴. در حماسه با گیاهان عجیبی كه خواص جادوی دارند، مواجهیم.
در حماسه گیل گمش، گیاهی است كه خاصیت جاودان كنندگی دارد، اما پیش از آن كه گیل گمش بدان دست یابد، ماری آن را میرباید. انار از میوههای مقدسی است كه به روایتی اسفندیار با خوردن آن خود را رویین تن ساخت. از خون سیاوش، گیاه خون سیاووشان رست كه خاصیت دارویی دارد.
۵. قهرمان حماسه موجودی مافوق طبیعی است و گاهی از خدازادگان است و به هر حال مایههای الهی و فوق انسانی دارد.
انه آس در حماسه انه ئید ویرژیل، فرزند الهه معروف آفرودیت است. مادر آشیل، تتیس نیز از الههگان بود. رستم به هنگام جنگ با اسفندیار پانصد ساله است. تولد او غیر متعارف است و پدر او كسی است كه در كوه خدایان (البرز) به وسیلۀ یك نیروی خدایی (سیمرغ) پرورده شده است. در حماسههای عرفانی، قهرمان بعد از طی منازل پرخطر هفت گانه و وصول به فنا فی الله، جاودانه میشود.
۶. از این جاست كه میبینم نیروهای متافزیکی (غیبی) درحماسه نقش دارند.
قهرمان با خدایان مربوط است و با او سخن میگوید. مکالمۀ قهرمان ( و به طور كلی انسان ) با خدایان در دوران عقل گرایی و سپری شدن عصر اساطیر، به صورت سخن گفتن با سپهر و چرخ در آمده است. سوگند خوردن به خورشید و روز و شب و امثال اینها كه در دوران اساطیری هر یك ایزدی بودهاند، در متون قدیم به كرات دیده میشود.
۷. گاهی گروهی از خدایان، طرفدار یك قهرمان و گروهی طرفدار قهرمان دیگرند و در حقیقت نبرد دو قهرمان، نبرد خدایان با یکدیگرست.
حماسه گاهی جنگ خدایان با یکدیگر است. در دوران نئوكلاسییم به این عوامل آسمانی دخیل در حماسه (نیروهای خودكار) گفته میشد. در داستان رستم و اسفندیار، اسفندیار قهرمانی است كه به وسیلۀ نماینده اهوره مزدا ( زرتشت) رویین تن و شکست ناپذیر شده است. سیمرغ كه رمزی از یك خدای دیگرست (مهر، خورشید) به یاری رستم میشتابد.
۸. قهرمان حماسه، قهرمانی قومی و ملی یا نژادی است.
مثلاً آدم در بهشت گمشده میلتون، نمایندۀ نژاد بشری است و آشیل در ایلیاد و رستم در شاهنامه از قهرمانان قومی و ملی هستند.
۹. قلمرو قهرمان حماسه، همه آفاق است: زیر زمین، روی زمین و حتی آسمان ها.
اولیس همه حوزۀ مدیترانه را میسپرد و در كتاب ۱۱ به زیر زمین میرود؛ سفر به زیر زمین در انه ئید ویرژیل هم هست و در آنجا انه اس است كه به جهان مردگان میرود. كاووس و نمرود بر سرآنند كه به آسمان پرواز كنند. رستم در سیستان و سمنگان و توران و مازندران… همه جا ماجراهایی داشته است.
۱۰. اعمال قهرمان حماسه، خارق العاده و غیر طبیعی است و به هر حال با منطق متعارف قابل سنجش نیست.
۱۱. قهرمان حماسه در هر بخش از زندگی خود با یك ضد قهرمان مواجه است.
رستم درگیر افراسیاب است؛ اهورامزدا درگیر اهریمن؛ مسیح در آخر زمان درگیر دجال خواهد بود. اما آنجا كه دو قهرمان با هم مواجه میشوند و به ناچار باید یکی از دیگری فایق آید، حماسه تبدیل به تراژدی میشود، مانند جنگ رستم با سهراب یا اسفندیار و جنگ آشیل با هکتور.
۱۲. قهرمان حماسه به سفر های دراز مخاطرهآمیز می رود.
چنان كه رستم و اسفندیار در هفت خانهای خود با دشواری كلانی روبرو میشوند و اودیسه در بازگشت به وطن مصائب بسیار میبیند.
۱۳. قهرمان حماسه اعمال بزرگی انجام میدهد كه اهمیت ملی یا معنوی و حکمی دارد.
مثلا جنگهای رستم با افراسیاب تورانی اهمیت ملی و جنگ اسفندیار با ارجاسب تورانی ارزش مذهبی دارد. در حماسههای عرفانی كه ستیز انسان با خود ( نفس) مطرح است، مسائل حکمی معنوی در میان است.
۱۴. یکی از صحنههای مهیج هر حماسه، نبرد تن به تن قهرمان با خصم اصلی (ضد قهرمان) و عوامل اوست.
چنان كه نبرد تن به تن رستم با اشکبوس كشانی از عالیترین بخشهای شاهنامه است.
۱۵. در جنگهای حماسی، مخصوصاً در نبردهای تن به تن، از انواع و اقسام سلاح استفاده میشود.
مثلاً در جنگ رستم و اسفندیار دو قهرمان از نیزه و شمشیر و گرز استفاده میكنند.
۱۶. یکی از ابزار جنگ، فریب است. مکار بودن در معنی مثبت از صفات پهلوانان است و حیله و چاره به معنی اندیشه هم هست.
رستم با فریب دادن سهراب، خود را از مرگ رها میكند.. اسفندیار نیز رویین دژ را با خدعه تسخیر میكند.
۱۷. از آنجا كه قهرمان حماسه، انسان خداست، مرگ او نباید در انظار عموم باشد.
۱۸. در حماسه سخن از آینده بینی و پیشگویی است.
سام زنده بودن زال را در كوه البرز به خواب دید. جاماسب كشته شده اسفندیار را به دست رستم برای گشتاسب پیشگویی كرد. كشته شدن آشیل را هم در جنگ تروا پیشگویی كرده بودند و به همین جهت بود كه مادرش او را روئینه ساخته بود.
۱۹. در حماسه، سخن از دیوان ، غولان، جادوان و جادویی است.
۲۰. حماسه دارای سبکی عالی، معنایی جدی و الفاظی سنگین و فاخر است.
اسمها قدیمی و مطنطن و رعب انگیزند مانند اشکبوسِ كشانی كه كشتن را به ذهن متبادر میكند.
منابع و مآخذ
انواع ادبی، دکتر سیروس شمیسا.
دیدگاهتان را بنویسید