علم معانی

علم معانی
Science Semantics
معانی در لغت یعنی مقاصد و در اصطلاح، اصول و قواعدی است که چگونگی کلام و مطابقت آن با مقتضای حال و مقام شنونده را میشناساند و در هر زبانی استفاده میشود معرف ادبیات زبان است.
علم معانی دانشی است که زیبایی و تأثیرآثار ادبی را از دیدگاه ساختمان کلام، مورد بحث قرار میدهد بدین منظور که سخن بنا به مقتضای حال مخاطب، یعنی متناسب با میزان فهم و ادراك شنونده بیان گردد.
علم معانی دانشی است که به یاری آن به حالات گوناگون سخن به منظور هماهنگی با اقتضای حال شنونده و خواننده شناخته میشود. مخاطب ما در برابر سخن، حالات متفاوتی ممکن است داشته باشد. همچون آگاهی یا بیخبری و نادانی که حالات نخستین ما را بر آن میدارد که سخن را کوتاه آوریم و حالت دوم، اقتضا میکند که تفصیلی در کلام قائل شویم. علم معانی هم بلاغت (تأثیر و نفوذ) و هم فصاحت (درستی و وضوح ) کلام را در بر میگیرد.
سخن گفتن به مقتضای حال مخاطب، اساس همه تعریفهایی است که از علم معانی و در معنای وسیع آن برای علم بلاغت به دست آوردهاند. منظور از حال، اقتضای حال مخاطب است. نکتۀ مهم دربارۀ علم معانی این است که این علم در مورد تأثیر بیشتر کلام بر مخاطب به مقتضای حال و مقام است. گوینده سعی میکند با به کارگیری علم معانی در سخن و کلام خود، ارتباط زبانی را به صورت مؤثرتر و دائمیتر از یک ارتباط ساده بیان نماید.
علم معانی، به اصول و قواعدی است که شناخته میشود بدانها کیفیت مطابقۀ کلام. ملکهای است که به وسیلۀ آن الفاظ و کلام را از لحاظ برابر بودن با مقتضای حال و مقام و شان شنونده میتوان شناخت. این اقتضا را گنجایی فهم و هوش یا نادانی و کندذهنی شنونده که از آن به حال تعبیر میشود، معین مینماید. مخاطب دانشمند، معنی بلند را در الفاظی کوتاه میپسندد و بدین جهت خواستار سخنان قصار و ایجاز است، لیکن اگر سفیه و کوتاه نظر باشد، خواهان سخنان مشروح و پر دامنه. پس اقتضای حال شنونده نخست ایجاز و دومی اطناب بوده و بدین مناسبت اطناب را بیشتر میپسندد.
تاریخچه علم معانی
علم معانی در اساس مربوط به آئین سخنرانی بود زیرا سخنرانان یونانی و روم باستان میکوشیدند تا به اقتضای حال مخاطب سخن گویند و آنان را تحت تأثیر قرارد هند. افلاطون در گرگیاس به نقل از سقراط میگوید که سخنور باید به روحیات و حالات شنونده توجه داشته باشد. چنان که قبلاً اشاره شد، اگر مخاطب خالی الذهن باشد، شایسته است که مطالب با تفصیل (اطناب) ایراد شود و اگر مخاطب از موضوع بحث اطلاعات کافی دارد، مناسب این است که ایجاز رعایت شود و اگر منکر است میباید کلام را مؤکد بیان کرد.
معمولاً عبدالقاهر جرجانی (متوفی در ۴۷۱ یا ۴۷۲ ) را مؤسس علم معانی میدانند اما به طور کلی مباحثی از علم معانی به صورت پراکنده در آثار قدما (مثلاً الصناعتین، ابو هلال عسگری که در اواسط قرن چهارم تألیف شده است) دیده میشود.
از وقتی که مسلمانان برای اثبات یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم به دقت در ساختار شیوه بیان و محسنات ادبی آن پرداختند، کتابهایی با عنوان اعجاز القرآن پدید آمد و بدین طریق علوم بلاغی رشد یافت. کمی بعد با ظهور دانشمند بزرگ ایرانی عبدالقاهر جرجانی که به حق او را بزرگترین نظریه پرداز بلاغت در فرهنگ اسلامی دانستهاند، علوم بلاغی کتابهای معروف او « اسرار البلاغه » و « دلایل الاعجاز» به اوج شکوفایی رسید.
جاحظ از کتابی به نام «کاروند» نام میبرد که که از کتب بلاغی ایرانیان در پیش از اسلام بود. شاید در این کتاب که چیزی از آن نمانده، مباحثی از معانی مطرح بوده است. ارسطو در کتاب ریطورتیا بحث میکند که چگونه باید سخن مؤثر گفت و شنونده را اقناع کرد.
موضوع علم معانی
علم معانی به همراه دو علم دیگر، بیان و بدیع، علم بلاغت را شکل میدهد. مباحث دو شاخه بیان و بدیع بیشتر مسائل بیرونی و ظاهری است. اما مباحث علم معانی، بیشتر مسائل معنایی و درون زبانی است. موضوع علم معانی عمدتاً بررسی جملات از حیث معانی و کاربردهای ثانوی است که متکلم (به اعتقاد خود) به مقتضای حال مخاطب ایراد کرده است.
در این علم به طور کلی از موارد استعمال مختلف انواع جملات و به عبارت دیگر از امکانات بالفعل زبان در زمینۀ جمله بحث میشود. هر نوع جمله یک مورد استفاده اصلی و رایج دارد که در دستور زبان ذکر شده است. مثلاً جمله خبری خبر میدهد و با جمله پرسشی، پرسش میکنند اما در عرف، از این گونه جملات – به مقتضای حالات مختلف – برای مقاصد دیگری هم استفاده میشود که اطلاع از این کاربردها برای کسی که میخواهد مؤثر سخن بگوید، ضروری است. مثلاً میتوان با جمله خبری اعجاب را هم بیان کرد. یعنی جمله خبری را در مقام جمله عاطفی به کار برد یا میتوان با جمله پرسشی، پرسش نکرد، بلکه تأکید را رساند. علم معانی، این موارد استعمال ثانوی و فرعی و مجازی و به اصطلاح این ظرایف و دقایق و شگردها را مورد بحث قرار میدهد.
علم معانی هر چند با دستور و آیین نگارش پیوند دارد اما نه این است و نه آن، زیرا ناظر بر مسائل هنری است. دستور بیشتر بحث تشخیص و بایدهاست، اما معانی بیشتر بحث کاربردهای هنری و مؤثرتر و شایدهاست (شایسته ترها). حتی میتوان گفت که دستور بیشتر جنبۀ آموختنی دارد و از آن به صورت خودآگاه هم استفاده میکنیم (مثال دستور زبانهای بیگانه را)، حال آنکه بلاغت ملکه است یعنی باید رسوخ نفسانی داشته باشد و از این رو در فصاحت و بلاغت متکلم گفتهاند که متکلم فصیح و بلیغ، ذاتاً و ناخودآگاه قادر به ادای کلام فصیح و بلیغ است. هم چنین میتوان گفت در دستور قواعد ساخت و ترکیب به لحاظ لفظی مطرح است اما در معانی، بحث ناظر بر معناست و میتوان به لحاظی معانی را بحث معنوی مسائل دستوری دانست.
مباحث علم معانی به این صورت بیان شده است: چون کلام یا به صورت «خبر» بیان میشود و یا به صورت «انشاء» و کلام خبری نیز مشتمل بر «اسناد»، «مسندالیه» و «مسند» است و مسند نیز متعلقاتی چون انواع مفعولها و قیدها و نظایر آنها دارد. همچنین، اسناد یا به طریق «قصر» است یا بدون آن و نیز هرگاه جملهای پس از جملهای دیگر بیاید، یا بدان وصل (عطف) می شود و یا فصل است و بدان معطوف نمیگردد، و لفظ هم نسبت به معنای آن یا مختصر است یا طولانی و یا مساوی، پس علم معانی شامل هشت باب میگردد: ۱-اسناد خبری ۲-احوال مسندالیه ۳-احوال مسند ۴-احوال متعلقات فعل ۵-قصر ۶-انشاء ۷-فصل و وصل ۸- ایجاز و اطناب و مساوات
نگاهی جدید به علم معانی
دانش معانی یا در مفهوم کلیتر بلاغت مطالعۀ زمان، مکان، اوضاع و احوال حاکم بر ایراد سخن است که میتوان مجموعۀ این شرایط را «بافت حاکم بر سخن» دانست. بلاغت در مفهوم قدیمی خود در ادبیات، کیفیت تطبیق سخن با مقتضای حال مخاطب شمرده میشد، ولی در مفهوم وسیع خود، ارتباط زبان با جهان و زندگی است و بنابراین قلمرو مناسبتهای حاکم بر ایراد سخن بسیار متنوعتر از مناسبتهایی است که قدما دربارۀ آن سخن گفتهاند.
نکتۀ بسیار مهمی که در برداشت های رایج از علم معانی نادیده گرفته شده و باعث بسیاری از سوء برداشت ها شده و باروری و زایایی این شاخۀ علمی را از بین برده، در غفلت از همین نکته نهفته است. در عصر ما که نظریههای نقد ادبی جدید و مطالعات و دست آوردهای زبانشناسی این آمادگی ذهنی را ایجاد کرده است که بپذیریم « حال » یک کلمه و مفهوم آن بسیار گسترده است و میتوان آن را برابر حال و هوا، چگونگی اوضاع وبه عبارتی دیگر موقعیت یا آنچه در اصطلاح زبانشناسان بافت نامیده میشود دانست.
این موقعیت میتواند شامل هر عنصر دخیل در ارتباط باشد میتواند شنونده، گوینده، موضوع، زبان، مکان و هر قرینه و پدیدۀ مؤثر دیگر را در بر بگیرد. پس برخلاف تصور معمول در اذهان، حال را نباید به حال مخاطب محدود کرد و حال مخاطب را نیز نباید صرفاً در حدّ خبر محصور نمود. غفلت از بافت باعث شده که علم معانی خود را در محدودۀ معانی جامد جملهها حبس کند و از روابط اجتماعی میران گوینده و شنونده و نقش آن در تغییر معنی یک جملۀ واحد، غافل شود.
منابع و مآخذ
۱. اصول علم بلاغت در زبان فارسی، غلامحسین رضانژاد.
۲.بازنگری مبانی علم معانی و نقد برداشت های رایج آن، دکتر محمدرضا امینی.
۳. بلاغت تصویر، دکتر محمود فتوحی.
۴. در سایۀ آفتاب، شعر فارسی و ساخت شكنی در شعر مولوی. دکتر تقی پورنامداریان.
۵. طراز سخن در معانی و بیان، دکتر محمد علی صادقیان.
۶. معانی، دکترسیروس شمیسا.
۷. معانی و بیان، دکتر جلیل تجلیل.
۸. معالم البلاغه در علم معانی و بیان و بدیع، محمدخلیل رجایی.
۹. معیارالبلاغه، ابوهلال عسگری، ترجمۀ محمدجواد نصیری.
۱۰. موسیقی شعر، دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی.
دیدگاهتان را بنویسید