علم بیان

علم بیان
بیان از نظر لغت، کشف و ایضاح و ظهوراست، یعنی آشکار و واضح ساختن، اما در اصطلاح اصولی است که گوینده و نویسنده با معرفت به آن میتواند معنای واحدی را به صورتها و ترکیبات گوناگون که از جهت درجۀ وضوح متفاوت باشد، بیان دارد.
بیان اسم است برای هر چیزی که بیانِ معنا را برای تو نمایان میسازد و پردههایی را که پیش خاطر انسان آویخته شده برگیرد تا شنونده به حقیقت معنا برسد و به نتیجه آن رو کند؛ اکنون آن بیان با هر شكلی که باشد و آن دلیل از هر جنسی که بیابد. زیرا محور کار و هدف نهایی گوینده و شنونده تنها فهمیدن و فهماندن است. بنابراین با هر چیزی که به فهماندن دستیابی را آشكارسازی، این در آن موقعیت «بیان» است.
بیان ایراد معنای واحد به طرق مختلف است مشروط بر این که اختلاف آن طرق مبتنی بر تخیل باشد، یعنی لغات و عبارات به لحاظ تخیل نسبت به هم متفاوت باشد. مثلاً به جای «صورت او زیباست» میتوانیم بگوییم: «چهره او مثل ماه است» یا «گل است».
پیشینۀ آفرینش هنری، در قلمرو سخن، در گرو شیوۀ بیان است هر ترفندی که سخنور، در بازنمود ِاندیشهاش، به شیوهای هنری به کار میزند، به دامی میماند که در راه خواننده یا شنوندۀ خویش میگسترد. هرچه دام نهانتر و کاراتر باشد، ترفند هنری نغزتر و پروردهتر خواهد بود.
فایدۀ علم بیان
پایگاه بیان در آفرینش انسان تابدان جا است که خداوند در قرآن کریم فرموده « خَلَقَ الْإِنْسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَیَانَ » و در حدیث آمده است: « وإنّ مِنَ البَیانِ لَسِحرا » و این علم و هم علم معانی همه به فصاحت و بلاغت بر میگردد و در خدمت سخندانی و گویایی است.
در شعر هر زبانی جوهر شعر بازگشتن به همین مسألۀ بیان است و اهمیت بیان، در هنر به طور کلی، به حدی است که بعضی از محققان علم الجمال، مانند کروچه، هنر را به شهود غنایی تعریف کردهاند و شهود غنایی و بیان را دو روی یک سکه دانستهاند و از همین جاست که کروچه میگوید: «شهود، عین درك زیبایی است و زیبایی صفت ذاتیاشیاء نیست، بلکه در نفس بیننده است و دراشیاء آن را کشف میکند».
در علم بیان با شیوههای مختلف ادای معانی واحد آشنا میشویم و میآموزیم که چگونه باید مراد شاعران را از واژهها و عباراتی که در معنای اصلی خود به کار نرفتهاند دریافت. از این رو علم بیان، راه ورود به دنیای مه آلود ادبیات است و رمزهای زبان ادبی را کشف میکند.
علم بیان مربوط به معناست و از این رو جهانی است و اختصاص به زبان و ملت خاصی ندارد. همان طور که در شعر شاعر عرب یا ایرانی تشبیه و استعاره هست همان طور در شعر شاعر قبیلۀ آمازون یا آمریکا هم تشبیه و استعاره وجود دارد.
ابواب علم بیان سنتی عبارت است از باب مجاز، تشبیه، استعاره و کنایه. در مجاز، تشبیه و استعاره قرینه لفظی وجود دارد که لفظ در معنای اصلی به کار نرفته است اما در کنایه قرینه لفظی وجود ندارد. امروزه علاوه بر ابواب فوق مطالب دیگری هم در حوزه علم بیان قرار گرفته است: سمبل، اسطوره کهن الگو (آرکی تایپ)، تمثیل وغیره.
منابع و مآخذ
۱. بیان، دکتر سیروس شمیسا.
۲. بیان در شعر فارسی، دکتر بهروز ثروتیان.
۳. ترجمه و شرح جواهر البلاغه، دکتر احمد هاشمی.
۴. زیباشناسی سخن(بیان)، دکتر میرجلال الدین کزازی.
۵. صورخیال در شعر فارسی، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی.
۶. معانی و بیان، دکتر جلیل تجلیل.
دیدگاهتان را بنویسید