سجع
سجع
سجع در کلمه به معنای آواز قمری و آنچه به آن مانند باشد است. پایان بندی عبارتهایی پیاپی را با واژههای همگون و هماهنگ که در فاصلههایی تکرار میشوند و موسیقی گوشنوازی به سخن میدهند، به آوای موسیقیوار فاخته مانند کرده «سجع» و «تسجیع» نام نهادهاند.
سجع را میتوان در دو سطح بررسی کرد:
۱. روش تسجیع در سطح کلمه
حدود آن حداقل دو کلمه و حداکثر چند کلمه در یک جمله است. به مصادیق تسجیع در سطح کلمه، سجع میگویند.
سجع متوازی
سجع متوازی با تغییر دادن صامت نخستین در کلمات یک هجایی (مانند: کار/ بار) و یا تغییر نخستین صامت هجای قافیه در کلمات چند هجایی (مانند: ب+ بست/ ش+ کست) که میتوان آن را تغییر نداد ( مانند: پرواز/ آواز) حاصل میشود.
گاهی ممکن است در وسط یکی از این کلمات یک مصوّت کوتاه هِ (کسرۀ اضافه) آمده باشد. در این صورت به آن ملحق به سجع متوازی میگویند. زیرا تساوی هجاها به هم میخورد، مانند جویبار و جوی یار.
از آنجا که در بدیع لفظی با مسموعات (موسیقی) سر و کار داریم نه با مکتوبات، بین تارِ و چاره سجع متوازی است. هجای نخستین دو کلمه میتواند کاملاً همسان و تنها صامت نخستین هجای دوم متفاوت باشد؛ مانند گلنار و گلبار. سجع متوازی از حیث ساختار با جناس مضارع و لاحق و جناس خط که همان جناس اختلاف در نوع حرف اول و وسط است یکی است، زیرا ارزش هنری آنها در هماهنگ بودنشان است. از دیدگاه موسیقی، قویترین اسجاع، متوازی و ضعیفترین آن، متوازن است.
سجع متوازن
سجع متوازن هم مراتبی دارد. ضعیفترین آن این است که کلمات فقط در وزن متحد باشند مثل نیل و صاف که هیچ واك مشترکی هم ندارند. قوی ترین سجع متوازن آن است که اختلاف دو کلمه فقط در یکی دو واك باشد و حروف رَوی هم قریب المخرج باشند مثل مستبین و مستقیم.
سجعهای متوازن اگر شامل تکرار آوایی نباشند در ایجاد تناسب موسیقایی اضافه بر وزن ناتواناند و به دلیل آنکه فاقد تکرار آواییاند، ارزش موسیقایی ندارند و نمیتوان آنها را صنعتی به شمار آورد.
سجع مطرّف
سجع مطرّف بر دو نوع تقسیم میشود:
الف) دو کلمه در تعداد هجا متفاوتند و صامت آغازین هجای قافیه متغیر است. اگر صامت آغازین هجای قافیه متغیر نباشد به آن جناس مردوف میگوییم، مانند: کار/ شکار.
ب)کلمات سجع از نظر تعداد هجا مساوی باشند اما هجاهای غیرقافیه از نظر کمیت یعنی کوتاهی و بلندی یکسان نباشند: دریا=در+ یا / کجا =ك+جا. باغبان= باغ+بان / بستان= بس+تان. در شعر که پیرو قواعد عروضی است باغبان با بستان تساوی هجایی ندارد. از این رو قسمت «ب» سجع مطرّف نمیتواند قافیه باشد.
در سجع مطرّف اگر چه دو واژه در وزن مختلفاند، اما باید هر دو تابع یک وزن باشند، تنها با این اختلاف که از یک نقطۀ واحد در وزن آغاز نشدهاند؛ لذا بر خلاف قدما، واژگان مذکور را به علت آنکه تابع یک وزن عروضی نیستند، از مقولۀ سجع نمیباشد. در این گونه موارد، صرفاً تکرار آوایی منظور است و باید در سطح آوایی و نه واژگانی مطرح شود. قافیه، یا سجع متوازی است و یا سجع مطرّف.
۲. روش تسجیع در سطح کلام
گاهی به جای دو کلمه، دو جمله با هم هماهنگاند. یعنی تقابل اسجاع دو جمله را هماهنگ میسازد. مصادیق این روش عبارتند از ترصیع، موازنه، تضمین المزدوج و مزدوج یا قرینه.
ترصیع
ترصیع در لغت به معنی زر نشاندن جواهر باشد. بدین صورت که اگر بیت را تقطیع کنیم اجزای حشو آن به صورت تناظر یک به یک مسجّع (هم وزن و هم قافیه) یا شبه مسجّع باشند. یعنی هم وزن بودن الفاظ، با توافق داشتن حروف پایانی کلمات یا تقارب آنها.
ترصیع از نظر موسیقی بسیار غنی است زیرا تک تک واژهها با واژههای معادل خود، هم وزن هستند و هم، هم قافیه. در شعر یا نثر به ندرت این ترفند به طور طبیعی میآید و به همین دلیل، اوّلاً نمونههای ترصیع کامل بسیار کم است و به علاوه معمولاً متکلّف است؛ ولی نمونه ترصیع ناقص بیشتر است.
چنانچه یک یا دو لغت عیناً تکرار شود اشکال ندارد اما اگر کلمهای با قرینه مقابل از حیث وزن و حرف آخر فرق کند داخل در ترصیع نیست و موازنه است.
موازنه یا مماثله
موازنه یعنی هنگامی چیزی موازن چیز دیگری است، که بر وزن آن یا در مقابل و رو به روی آن باشد در اصطلاح، سجع متوازنی است که در شعر نیز به کار میرود و در آن کلماتِ مقابل و متناظر در دو قرینه یا دو مصرع و یا دو بیت با هم سجع متوازناند. آن را مقارنه و مناسبت نیز گویند. پس موازنه هم در نثر و هم در شعر به کار میرود. مانند سجع است در برابری جز اینکه مماثله در آن نیست؛ زیرا در سجع علاوه بر اعتدال، تماثل اجزاء فواصل در یک حرف وجود دارد. اما در موازنه در فواصل تماثل (تشابه) نیست. بنابراین هر سجعی موازنه است اما هر موازنهای سجع نیست.
اگر بیشتر کلمات در قرینهای با قرینۀ دیگر که مقابل هم هستند هم قافیه باشند مماثله گویند. یعنی علاوه بر اسجاع متوازن، از تقابل اسجاع متوازی هم استفاده شود. رایجترین نوع موازنه آوردن مخلوطی از اسجاع متوازی و متوازن است.
موازنه ترفندی است موسیقایی و خوش نوا و به گفتۀ خواجه نصیر طوسی خیالانگیز. زیرا خواجه نصیر وزن را خیالانگیز میداند. موازنه معمولاً با تکرار نحوی همراه است که خود ترفندی دیگر است بنابراین زیبایی آن دو چندان میشود. از طرفی دیگر موازنه معمولاً با نوعی تکرار مضمون همراه است و این خود سبب تأکید مطلب میشود. به هر حال موازنه به ویژه اگر به طور طبیعی و به ضرورت تأکید مضمون بیاید گوش نواز و دلنشین است. موازنه معمولاً به ضرورت معنا و اکثر به سبب نیاز به تأکید در کلام شکل میگیرد.
فرق سجع متوازن و موازنه در این است که سجع متوازن شامل کلمات آخر فقرات و موازنه شامل تمام کلمات فقرات میشود که هم وزنند.
تضمین المزدوج یا اعنات القرینه یا ازدواج
تضمین در لغت چیزی به ضمانی فرا کسی دادن است و مزدوج جفت گردانیده شده. هماهنگ کردن دو (یا چند) جمله، به وسیلهی رعایت قافیه در فعل آخر دو جمله و تقابل انواع سجع در حشو هر جمله تضمین المزدوج است. لازم نیست که دو پارۀ قرینه مساوی باشند. در تضمین المزدوج، کلمات مسجع و متجانس در کنار همند و رابطۀ آنها با هم افقی است و فقط سجع آخر جملات در محل فعل، دو جمله را به هم مربوط میکند و از این رو ممکن است طول قرینهها مساوی نباشد. اما در ترصیع و موازنه، اسجاع هر جمله در تقابل با اسجاع جملۀ دیگرند و رابطۀ عمودی دارند و لذا جملات از نظر طول مساویند. دو جمله یا فقره که قرینه هستند یعنی تساوی نسبی هجایی دارند (با یک یا دو مورد اختلاف) با سجعی به هم بپیوندند.
تضمین المزدوج گونههای مختلفی دارد:
۱. ممکن است کلمات حشو در قرینهها تماماً دارای سجع متوازن یا متوازی یا مطرف و یا مخلوط باشد و یا نباشد و یا لااقل به کمال نباشد.
۲.ممکن است فواصل قرینهها مساوی و یا مختلف باشد.
۳..کلمات حشو گاه به گونۀ مسجع و یا متجانس پهلوی هم و یا نزدیک هم و یا به گونهای متناوب میآید و توسط سجع اصلی و یا فعل ربطی که تکرار میشود، کیفیت تضمین پدید میآید.
۴.گاه تضمین المزدوج با ترصیع و یا موازنه یکی میشود.
۵.بندهای تضمین (سجعهای پایان قرینهها) میتواند به گونۀ فعل و یا صفت باشد.
۶. گاه نیز به گونۀ عبارات غیر فعلی مسجع گونه و یا یک فعل در پایان جمله در کنار هم میآیند.
تضمین المزدوج که رعایت حرف روی در آن شرط ضروری به شمار میآید به دو صورت ظاهر میشود:
الف) به صورت جناس
ب) به صورت سجع متوازی و مطرف.
هر چه طول جملات قرینهها نزدیکتر به هم باشد زیباتر است. بعضی محققان هماهنگی کلمات بدون قرینهبندی را ازدواج نامیدهاند. ازدواج از سجع برمی آید. یعنی اگر دو سجع متوازی یا مطرّف در جملهای در کنار هم یا نزدیک به یکدیگر، قرار گیرند صنعت ازدواج به وجود میآید.
در مزدوج اگرچه قرینهسازی نیست اما نزدیک یا در کنار هم قرار گرفتن واژههای سجع دار وحدت در عین کثرت را آسانتر به ذهن میرساند. وقتی ازدواج به گونۀ متناوب کامل (یک در میان با هم سجع داشته باشند) نیاید و یا فاصلۀ سجعها زیاد باشد و… ازدواج ناقص گویند. همچنین درمورد تضمین المزدوج نیز این قاعده را معمول دارند.
از آنجا که بیشتر سجعها و تضمینهای متون فارسی، کمتر از سجع فرعی برخوردار است و به سجع اصلی بسنده شده و یا کیفیت ازدواج یافته و گهگاه جملاتی دیده میشود که با تساوی نسبی دو جمله بدون هیچ سجع فرعی، فقط از قافیه پایانی برخوردار است، جز دو مورد ازدواج تام ومتناوب و تضمین المزدوج کامل، بقیه را ازدواج و یا تضمین ناقص نامیدهاند. منظور از تضمین المزدوج کامل آن است که سجعهای فرعی نوعی سجع (متوازی، متوازن، مطرّف و بیشتر مخلوط) داشته باشد و طول جملات هم تساوی کامل نداشته باشد و نسبتاً به هم نزدیک باشد. ولی اگر سجعهای فرعی همه متوازن و یا متوازی و طول جملات کلاً یکسان بود، ترصیع و یا موازنه نامیده میشود.
ذوقافیتین
بیتی که دو قافیه داشته باشد و دو قافیه کنار هم باشند را ذوقافیتین نامیدهاند. ذوقافیتین را باید از جمله ترفندهای بدیع لفظی دانست چراکه گونهای از سجع به شمار میآید و باعث افزایش موسیقی شعر میشود. آن برچند گونه است:
۱. قافیۀ پایانی: قافیهی مضاعف در پایان مصراعها یا ابیات باشد.
۲. قافیۀ میانی: در اوزانی که هر مصراع آنها به دو بخش مساوی تقسیم میشود آخر هر نیم مصراع میتواند قافیه دار باشد.
۳. قافیۀ آغازی: قافیۀ مضاعف در آغاز مصراعها یا ابیات باشد.
۴. قافیۀ درونی: در درون مصراع اول و دوم قافیهای هست که از نظر جا در وسط مصرع نیستند اما قرینۀ یکدیگرند.
۵. قافیهی متوالی: آن است که در هر مصرع قافیهها متوالی بیاید که در آن صورت فاقد قرینهسازی است اما چون متوالی است و مکرر، زیباست.
زیباییهای سجع
۱.در سخن مسجّع قرینهها همدیگر را در ذهن تداعی کنند و دریافت این هم آوایی گوش را نوازش میدهد.
۲. قرینهها در سخن مسجّع در عین اختلاف (کثرت) با هم وحدت دارند و انسان همیشه از دریافت و ایجاد وحدت در عین کثرت لذت میبرد.
۳. در سجع، قرینهسازی اهمیت بسیار دارد چندان که اگر قرینهسازی آن مختل شود، بیشترین زیبایی آن از میان میرود.
۴. وجود واژههای سجع دار سبب بیگانهسازی و غرابت سخن میشود. لذا برجستگی خاصی به سخن به ویژه به واژههای سجع دار و هم به معنی آنها میبخشد.
اگر سجع به صورت روان و بدون تکلف در خدمت معانی باشد بیشترین تأثیر را در خواننده یا شنونده بر جای میگذارد.
منابع و مآخذ
۱. از زبان شناسی به ادبیات، دکتر کوروش صفوی.
۲. بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی، دکتر تقی وحیدیان کامیار.
۳. عروسان سخن، دکتر هوشمند اسفندیارپور.
۴. فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلال الدین همایی.
۵. نقد بدیع، دکتر محمدفشارکی.
۶. نگاهی تازه به بدیع، دکتر سیروس شمیسا.
۷. هنر سخنآرایی، دکتر محمد راستگو.
دیدگاهتان را بنویسید