غزل
غزل ghazal
فرهنگ معین در معانی غزل مینویسد:
عربی (مصدر لازم): سخن گفتن با زنان، عشقبازی کردن حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان
اسم مصدر: سخن گوئی با زنان، عشقبازی.
در ادبیات: ( شعری مرکب از چند بیت ) معمولاً بین ۷ تا ۱۲ بیت ( که وزن آنها مساوی و مصراع اول با آخر ابیات مقفی باشد و موضوع آن وصف معشوق و معنی و مغازله است.
سخن گفتن با زنان و عشق بازی و حکایت کردن از جوانی و محبت ورزیدن و وصف زنان.
غزل در اصطلاح
میتوان برای غزل سه معنی اصطلاحی در نظر گرفت:
الف. مقطعات ملحون
غزل در این معنی از فصول مشترک ادبیات و موسیقی است و به معنی اشعاری بوده که با ساز و آواز در مجالس خوانده میشده است «در حقیقت، مادرِ تصانیفِ موزونِ عهدِ صفوی است» و غالباً مترادف با لفظ قول است.
ب. تغزلات قصاید
غزل در این مفهوم به ابیات نخستین قصاید اطلاق میشود ؛ ابیاتی توصیفی که غالباً در وصف باده ونگار و جوانی و طبیعت سروده میشود معمول بود که در آغاز قصاید ابیاتی بیاورند و در آن از عشق و عاشقی یا وصف معشوق یا طبیعت و نظایر این سخن رانند و سپس در یک مصراع یا یکی دو بیت آن مطلب را به مدح ممدوح مربوط سازند. آن ابیات را تغزل و آن مصراع یا یکی دو بیت را تخلص گویند.
پ. غزل به معنی مصطلح امروزی
عمدهترین معنی اصطلاحی غزل همین معنی است. در این اصطلاح غزل یک قالب شعری در زبان فارسی است که مصراع نخست آن با مصراع های زوج هم قافیه است. بیت نخست غزل را مطلع و بیت پایانی آن را مقطع میگویند. غزل بیشتر میان ۵ تا ۱۲ بیت دارد. عمدهترین مضمون غزل از آغاز تاکنون «عشق » بوده است. برای بیان احوال درونی گوینده و راز و نیازهای عاشقانه به کار میرود. صوفیان غزل را در بیان افکار عارفانه نیز به کاربردهاند. و چون این نوع شعر بیشتر مشتمل بر سخنان عاشقانه است آنها را غزل نامیدهاند؛ و لیکن غزل سرائی، حدیث مغازله شرط نیست، بلکه ممکن است متضمن مضامین اخلاقی و دقایق حکمت و معرفت باشد و از این نوع غزلهای حکیمانه و عارفانه نیز بسیار داریم.
فرق میان غزل با تغزل قصیده
فرق میان غزل با تغزل قصیده آن است که ابیات تغزل باید همه مربوط به یک موضوع و یک مطلب باشد، اما در غزل تنوع مطالب ممکن است، چندان که آن شرط غزل دانستهاند، غزل هر قدر لطیف تر و پر سوز و حالتر باشد، مطبوع و گیرندهتر است؛ و همان اندازه که در قصیده فخامت و جزالت مطلوب است، در الفاظ و معانی غزل باید رقت و لطافت به کاربرد و از کلمات وحشی و تعبیر خشن و ناهموار احتراز کرد.
در غزل و تغزل موضوع و وسیلۀ بیان موضوع هر دو یکی است، موضوع عشق و وسیلۀ بیان موضوع کلمات و جملات می باشد، ولی کیفیت احساس و ابراز این حالات و طرز استفاده از کلمات و جملات متفاوت است؛ و همین تفاوت هاست که سبک را به وجود میآورد. عاشق تغزل و عاشق غزل هر یک از عشق چیز دیگری درک میکند؛ اولی عشق را جلوهای از بروز غرایز جنسی و غلبۀ تمایلات شهوانی میداند و دومی آن را اصطرلاب اسرار خدا و گرامیترین ودیعۀ الهی در روح لطیف انسانی میپندارد.
تغزلات عموماً مظهر عشرت ها و خوشگذرانی ها، شادکامی ها و شادخواری ها و تمتع از انواع لذت و شهوات میباشد در حالی که غزلیات نمونۀ برجستهای از محرومیتها و ناکامیها و بینصیبیها و سوز و گدازهای روح بشر است، در تغزلات عاشق و در غزلیات معشوق قهرمان است، عاشق را درتغزلات صاحب اختیار و مالک و مغرور و فرمانده و محتشم میبینیم و در غزلیات این صفات مخصوص معشوق و عاشق مظهر ناتوانی و انکسار تسلیم است.
تغزلات دارای یک جنبۀ حماسی قوی است. عاشق گویی با معشوق سر پیکار دارد، همچون مرد مبارزی به میدان عشق قدم میگذارد، معشوق را مقهور تسلط و اقتدار خویش میگرداند و چنان که میخواهد از او کام می ستاند ولی غزلیات حاکی از روح تسلیم و خضوع بی نهایتی است، عاشق در مقابل ارادۀ معشوق سر تسلیم فرود میآورد و رضای خاطر او را بر رضای خاطر خویش اختیار می نماید، با درد میسازد و درمان نمیطلبد، شبهای هجر را میگذراند و تمنی و حال را از دل دور میکند. معشوق تغزل بیقدر و وصلش آسانست اما معشوق غزل از ناز و غرور پای بر سر افلاک و دیدۀ خورشید میگذارد، وصالش امری محال است.
تشخص و شکلگیری مضامین غزلی فارسی مدیون سرایندگان عصر سامانی است؛ هرچند که آنها نیز مایه های کار را از سرایندگان گمنام پیش از خود گرفتهاند. از سوی دیگر نفوذ غزلسرایان دوره اموی و اوایل عباسی نیز در غنای غزل فارسی بیتأثیر نبوده است و این کیفیت را در مشابهتهای میان اشعار تغزلی شاعران دورۀ سامانی با سرودههای شاعران عرب پیش آنها میتوان مشاهده کرد.
در عصر غزنوی و دورۀ رواج بیشتر شعر ستایشی، مضامین غزلی مادۀ بخشی از مقدمۀ قصاید ستایشی و به اصطلاح تغزلات را فراهم می آورد. اگرچه گاه لطف تعابیر غزلی در حضیض شعر ستایشی تقلیل مییافت اما با این حال تنوع مضامین غزلی و بسیاری از تجربه اندوزیهای شاعران فارسی زبان مدیون همین روزگار رواج تغزل است.
مادۀ اولیۀ مضامین غزلی در شاعران متغزل عصر غزنوی به سبب پیروی از سنتهای فرهنگی و اجتماعی واحد و مشخص، بسیار به یکدیگر شباهت دارد اما با این همه، هرکدام شیوه و اسلوب خاصی را در کار کردهاند. مضامین غزل از بنیادیترین موضوعات ادب فارسی است؛ چنان که هرگز شعر فارسی از این مضمون خالی نبوده است. در ذهنی ترین سرودههای فارسی و در اوج دوران درون گرایی در شعر نیز، گرایش به مضامین غزلی حضور خود را در سرودههای عرفانی و فلسفی نشان داده است و در ادوار طولانی غزل اصلیترین مضمون و جوهر شعری شاعران فارسی گوی را تشکیل داده است.
تکوین غزل
نظرات متفاوتی دربارۀ شکل گیری غزل فارسی وجود دارد براگینسکی و برخی دیگر از محققان روسی عقیده دارند که منشأ غزل، ترانههای عامیانه است. شبلی نعمانی و احمد آتش برآنند که غزل از تشبیب (یا نسیب) قصاید عربی منشعب شده و اندک اندک به شکل خاص خود در آمده است و نیز میتوان احتمال داد که منشأ غزل مصطلح، غزل خاص قدیم یعنی مقطعات چند بیتی ملحون عاشقانه باشد. میتوان گمان برد که منشأ غزل فارسی همین تعزلات باشد یعنی ابیات عاشقانه قصیدهای که دارای ابیات مدحی نباشد.
شکل غزل قبل از تطور نسیب در قصیدۀ فارسی، وجود داشته است… شکل غزل بر نسیب قصیده در شعر فارسی قدمت دارد… اولین قصیدههای مرحلۀ نخستین شعر فارسی ساده و رشد نیافتهتر از آن است که متضمن نسیب تغزلی بوده باشد. وان گهی پیش از آن که قصیده صاحب نسیبِ غزل گونه شود، چکامۀ تغزلی وجود داشته و سرودههای تغزلی رودکی و دقیق گواهی بر آن است. به هر حال منشأ غزل هر چه که باشد بر اساس مدارک موجود، غزلِ شهید بلخی با مطلع: «مرا به جان تو سوگند و صعب سوگندی/ که هرگز از تو نگردم نه بشنوم پندی». را باید کهنترین غزل موجود فارسی دانست.
تطوّر غزل
در سیصد سال نخست شعر فارسی، غزل رواج و حرکت چندانی نداشت… غزل این دوره بیشتر به وصف معشوق میپردازد و موضوعی ساده و دور از ابهام وایهام دارد. به تغزل بسیار نزدیک است… شاعران این دوره برای وصف معشوق از عناصر، اصطلاحات و الفاظ مربوط به جنگ و سپاهیگری و شکارگری استفاده میکنند. در دیوانهای رودکی، عنصری، منوچهری و ابوالفرج رونی بیش از دو یا سه غزل به چشم نمی خورد…
در سده ششم، رفته رفته مدح و قصیده از رونق افتاد و غزل جای آن را گرفت و به سمت نگرش عرفانی حرکت کرد. موضوع های غزل پیچیده شد. از طبیعت گرایی و برون گرایی به درون گرایی سیر کرد. واژگان عربی در شعر این دوره وارد شد. شاعرانی چون انوری، جمال الدین اصفهانی و کمال الدین اسماعیل غزل را در لفظ به تکامل بردند و سنایی و عطار و خاقانی و نظامی به پیشرفت مفهوم در غزل کمک کردند.
عصر کمال غزل را باید دوره مغول دانست. غزل تغزلی و احساسی با سعدی به کمال رسید. مولوی نیز غزل عارفانه را به اوج رسانید و حافظ با امتزاج غزل عاشقانه و عارفانه عالی ترین شکل غزل را عرضه کرد. در دوره تیموریان (تا اوایل سدۀ دهم هجری) غزل رشد چندانی نیافت و مهمترین چهرۀ غزل در این دوره جامی بود. در غزلهای عاشقانه این دوره نشان دادن عجز و زبونی عاشق بیش از حد بود.
دو سده دهم و یازدهم هجری حد فاصل میان سبک عراقی و سبک هندی بود. در این عصر، غزل بابافغانی آغاز دگرگونی دیگری در غزل سرایی بود، به تأثیر از او جریان شعری متمایزی به نام مکتب وقوع پیدا شد که به واقعیت گویی توجه داشت. از شاعران غزل سرای این شیوه لسانی شیرازی، وحشی بافقی، شرف جهان قزوینی و محتشم کاشانی بودند.
پس از وقوع، جریانی پیدا شد که به واسوخت آوازه یافت و در آن برخلاف گذشته عاشق به معشوق اعتراض میکند و به عکس سنت شعری غزل، از معشوق روی بر میتابد. نخستین کسی که مشخصاً به این شیوه غزل گفت، وحشی بافقی بود.
در عصر صفوی، از یک سو مدیحه سرایی درباری از سکه افتاد و از سویی دیگر حکومت با آموزههای سنتی و عرفانی در تضاد افتاد و به شعر عاشقانه های زمینی هم توجهی نمی ورزیدند. چون در این زمان گروهی از شاعران به امید راهیابی به دربارهای هند به آن کشور کوچیدند، شیوه ای که پدید آمد، سبک هندی نام گرفت.
شاعران در این دوره به مضامین تازهای روی آورند و شعر رفته رفته به میان مردم رفت و به زبان عامه نزدیک شد. چنان که بسیاری از شاعران این دوره از کسبه و پیشه وران بودند. در این روزگار، رواج قالب غزل بیش از هر دوره ای بود. به گونه ای که در دیوان بعضی از شاعران فقط غزل دیده میشود. بزرگترین غزل سرایان این دوره صائب تبریزی، بیدل دهلوی، کلیم کاشانی و عرفی شیرازی بودند. نام آورترین شاعر دوره افشاریه، طبیب اصفهانی بود.
در دورۀ قاجاریه، گروهی بر این باور بودند که سبک هندی به تخریب شعر فارسی پرداخته است. به همین دلیل شاعران این دوره تصمیم گرفتند که از شاعران گذشته تقلید کنند و به همین دلیل بود که این جریان را سبک بازگشت نامیدند و به سبب همین تقلید بود که در این دوره غزل های برجسته ای پدید نیامد. غزل سرایانی چون فروغی بسطامی و وصال شیرازی از نام آوران آن زمان بودند.
در دورۀ مشروطه به سبب توجه شاعران به رویدادهای اجتماع و حضور قاطع مردم در شعر آنان کمتر به غزل توجه میشد و غزلهای محدود آن دوره کاربرد و رنگ و بوی اجتماعی و سیاسی داشت. در دوره پهلوی نیز غزل به دو شاخه تقسیم شد: شاخه کهن گرا با شاعرانی چون شهریار، رهی معیری و عماد خراسانی معرفی شد. شاخه نوگرا که سرانجام به غزل نو رسید.
دکتر شمیسا، ادوار غزل فارسی را این گونه دسته بندی کرده است:
۱. عصر تغزل ( از آغاز شعر فارسی تا آغاز قرن ششم ه. ق)
۲. دورۀ رواج غزل (از آغاز قرن ششم تا پایان قرن نهم ه. ق)
۳. غزل حد واسط سبک عراقی و هندی (از اواخر قرن نهم تا اوایل قرن یازدهم ه. ق)
۴. غزل سبک هندی (از اوایل قرن یازدهم تا اواسط قرن دوازدهم ه. ق)
۵. غزل دورۀ بازگشت (اواسط قرن دوازدهم ه. ق تا زمان ما)
۶. غزل نو (از حدود سال ۱۳۴۰ه. ش)
منابع و مآخذ
۱. آفاق غزل فارسی، دکتر داریوش صبور.
۲. انواع ادبی، دکتر سیروس شمیسا.
۳. تحول شعر فارسی، دکتر زین العابدین مؤتمن.
۴. تکوین غزل و نقش سعدی، دکتر محمود عبادیان.
۵. دانشنامۀ ادب فارسی، حسن انوشه.
۶. دایره المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب.
۷. سیر غزل در شعر فارسی، دکتر سیروس شمیسا.
۸. فرهنگ فارسی، دکتر محمد معین.
۹. مبانی و روشهای نقد ادبی، دکتر نصرالله امامی.
دیدگاهتان را بنویسید