مکتب ادبی رمانتیسم
مکتب ادبی رمانتیسم
در مورد اصل و ریشۀ کلمۀ رمانتیک، گفته شده: رمانتیک، ریشۀ صفت همان کلمۀ «رمان» است، که در اصل آن «رومانو»یا «رومی» است که در صور ابتداییاش، به داستانی اطلاق میشود که نه به زبان لاتین بلکه به زبانهای عامیانۀ کشورهای مختلف اروپا به گونهای جدید نوشته شده باشد و نیز از قوانین ومقررات کلاسیک تبعیت نکند.
در قرون وسطی کلمۀ Romance( رمانس) بر زبانهای بومی ومحلی تازهای دلالت میکرد؛ که از زبان لاتین مشتق شده بود. در این عصر کلمههای Romanz، Romancar، Enromancier به معنای تألیف یا ترجمۀ کتاب به زبانهای بومی بود. آثاری که بدین ترتیب پدید آمد Romanzo، Roma، Romanz نامیده میشد.
صفت رمانتیک Romantic در زبان انگلیسی برای نخستین بار در سال ۱۶۵۰ به کار رفته و شکل فرانسوی Romanesque در ۱۶۶۱ و شکل آلمانی Romanisch در ۱۶۶۳.
کلمۀ رمانتیک از قرن هفدهم در انگلستان در مورد تعبیرات شاعرانه به کار میرفت و از سال ۱۶۷۶ وارد فرانسه شد. مدت زیادی مترادف با Pittoresqae ( خیالانگیز) و Romanesqae ( افسانهای) به کار برده میشد. درآن تاریخ، کلاسیکهای شکست خورده، این کلمه را برای مسخره کردن طرفدارن رمانتیسم دربارۀ آنها به کار میبردند ولی نویسندگان جدید این کلمه را قبول کردند و آن را با کمال افتخار بر زبان راندند.
در انگلیس از دهه ۱۶۶۰ کلمۀ رمانتیک از دلالت بر داستانهای رمانسوار فراتر میرود و بر مناظر طبیعی نیز اطلاق میشود. از این دوره به بعد، این اصطلاح در وصف روستاها، کوهستانها، چشمهها و پدیدههایی از این دست نیز به کار میرود و عمدتاً معنای بکر و دست نخورده در خلوت و خیالانگیز و رویایی را میرساند.
از نیمۀ دوم قرن هجدهم وهمزمان با تحول فکری واجتماعی، کلمۀ رمانتیک یادآور لذتها وسرخوردگی بکر و اصیل گذشتههای دور و قلمرو پاک طبیعت است.
به طور کلی در این دوره، کلمۀ رمانتیک به هر چیز جالب و بدیع که یا گویای صاف و سادگی روستایی بود یا برعکس به طبیعتی وحشی و بینظم اشاره داشته است. ولی در عین حال این کلمه در سراسر تاریخ آغازین خود ارجاع به رمانسهای قرون وسطایی واشعار حماسی را حفظ کرد. فردریش شلگل میگوید: آن چیزی رمانتیک است که موضوع و محتوایی عاطفی و احساساتی را در شکل و صورتی تخیلی و خلاقانه به تصویر درآورد.
رمانتیسم در اصل جنبشی هنری بود که در اواخر قرن هجدهم و نوزدهم در ادبیات و سپس هنرهای تجسمی، ابتدا در انگلستان و سپس آلمان، فرانسه و سراسر اروپا رشد کرد. حوزۀ متأثر از این مکتب نه تنها ادبیات را در بر میگیرد بلکه تمام افکار، عقاید، ایدههای اجتماعی و سیاسی، جنبشهای مذهبی و حتی اعتقاد را هم شامل میشود.
موضوع اصلی آن، اعتقاد به ارزش تجربۀ شخصی و فردی است. در واقع رمانتیسم واکنشی بود در مقابل خردگرایی عصر روشنگری و نظام و سبک نئوکلاسیک. هنرمند رمانتیک ارزشهای شهودی و غریزی را مورد کاوش قرار میدهد، گفتمان اجتماعی نئوکلاسیسم را که صور مختلف آن به طور فراگیر رایج بود، دگرگون میکند و نوعی تجربۀ شخصیتر را جایگزین آن میسازد.
دورۀ اوج این جنبش از ۱۷۹۰ تا ۱۸۴۰ بود. مضمونهای شاخص هنر رمانتیک این دوره عبارت بودند از: عشق به منظرههای بکر طبیعی و جلوههای قاهر طبیعت و امور رمزآمیز و غریب در هر هیئت و ظاهری، غم غربت دربارۀ دوران گذشته، اشتیاق پر شور به نیروهای لگام گسیخته، تمایل شدید به آزادی.
خاستگاه رمانتیسم
دربارۀ خاستگاه رمانتسیم دو نظریه وجود دارد:
عدهای بر این باورند که جنبش رمانتیک به عنوان مکتبی که اکنون میشناسیم از انگلستان آغاز شد و به تدریج به سایر کشورها از جمله فرانسه، آلمان، روسیه، آمریکای لاتین، اسپانیا، لهستان و خاورمیانه راه یافت.
عدۀ دیگری معتقدند اصطلاح رمانتیک را نخستین بار« فردریک شلگل » آلمانی در معنی مسائل «احساس برانگیز» به کار برد. به همین علت نظریۀ دیگر این است که خاستگاه اولیه این مکتب آلمان بوده است و سپس در انگلستان با انتشار ترانه غنایی «کالریج » سروده «وردزورث » در سال ۱۷۸۹ رمانتیسم به معنی واقعی آغاز شد و به اوج رسید. چیزی که بعدها رمانتیسم را منحصر به فرد ساخت، گرایش و گسترش آن به تمامی قلمروهای زندگی افراد بود. غایت و هدف نهایی رمانتیسم در جهانی بود که همۀ مردم بتوانند به معنای واقعی در آن زندگی کنند.
اصول و مؤلفههای مکتب رمانتیسم
۱. بیمارگونگی
گوته از رمانتیسم به عنوان تجسم اصل بیماری یاد کرده است. شیلر نیز معتقد بود که رمانتیکها تبعیدیانی هستند که به خاطر خود، سوگوارند. بسیاری از این هنرمندان رمانتیست در وادی اوهام و جنون رهسپار بودند و غرق در خیالات خود بودند. آنها چون مانند دیگران عقایدشان را در چهارچوب خرد پنهان نمیکردند، آرایی داشتند که از نظر دیگران حالات آشفتگی در آنها به چشم میخورد و از آن به بیماری یاد میکردند.
۲. طبیعت گرایی
طبیعت گرایی و توجه به طبیعت یکی از جلوههای اساسی شعر رمانتیک است. استفاده از طبیعت در آثار رمانتیستها به صورتهای گوناگون وجود دارد. رمانتیسم بازگشت به روستا و طبیعت را نشانی از بازگشت به پاکی و درمانی برای درد تنهایی میداند به همین دلیل یادآوری طبیعت در شعر و نثر آن کاملاً عادی و مرسوم است؛ به ویژه هنگامی که طبیعت با حالات و وضعیت روحی و ذهنی آفرینندۀ اثر ادبی شباهت و همخوانی دارد.
۳. مخالفت با خرد و گرایش به تخیل
در عصر رمانتیک، عقل جمعی با احساسات فردی جا به جا شد. اشعار غنایی که عظیمترین دستاورد رمانتیکها است، با نوعی نرمش، آزادی، انعطافپذیری، غم، شور و هیجان (که در دورۀ بعد به نادر دیده میشود)، فردیت هنرمند، مفهوم جدید از طبیعت، کارکرد ویژۀ تخیل، ستایش احساسات و شیفتگی بدان، جستجوی امر ساده و طبیعی و دلبستگی بدان، همه نتایج شورش علیه خردگرایی بود.
به اعتقاد شعرای رمانتیک، هنگامی که تخیل به کار میافتد، قادر به دیدن چیزهایی میشود که عقل معمولی از دیدن آنها عاجز است و لذا تخیل، رابطۀ تنگاتنگی با نوعی بصیرت، ادراک یا الهام خاص دارد. در واقع، تخیل و بصیرت، کلیتی واحد هستند و از هر حیث، توانش واحدی را تشکیل میدهند. بصیرت، هم تخیل را به فعالیت برمی انگیزاند و هم اینکه خود بر اثر فعالیت تخیل، ژرفا مییابد.
۴. عشق و احساس
از خود گذشتن و شفقت ورزیدن به دیگران، پایۀ اخلاقی عصر احساس یا دورۀ پیش رمانتیسم بود. در این دوره شعر و عشق نیز با تخیل پیوند دارد. قوت این تخیل و عشق در رمانتیکها به حدی است که آنها را با قلمروهایی فراتر از روابط انسانی، همچون نیروهای طبیعت و کل هستی، پیوند میدهد. عشق در میان رمانتیستها در زمینههای مختلفی نمود یافته است، از عشق به همنوع تا عشقهای افسانهای. عشق رمانتیک عشقی آزاد و رهاست، عشقی که فارغ از سنتها و چهارچوب هاست. شاعر معشوق را در کنار خود میخواهد. البته این عشق را نمیتوان تنها به جنس مخالف محدود کرد، بلکه شاعر رمانتیست عشق را در جلوههای مختلف هستی نیز میبیند. او میان خود و معشوق جاودانگی احساس میکند.
۵. آزادی
شاعران رمانتیک معتقدند: ادبیات نباید قاعدهای باشد که عشق و علاقه به آزادی را محدود سازد. ادبیات میتواند هر گوشهای از زندگی را، چه زیبا و چه زشت، چه عالی و چه دانی موضوع بحث قراردهد.
۶. شخصیت و فردگرایی
رمانتیکها در جست وجوی من خویش بودند. هنرمند کلاسیک برای توصیف «انسان کلی» قهرمانی را از میان افسانهها و اساطیر بر میگزیند، اما هنرمند رمانتیک، خویشتن را به جای این قهرمان افسانهای میگذارد و نمونۀ همنوعان خویش قرار میدهد.
۷. افسون سخن
ازنظر رمانتیکها «کلمه» تنها بیانکنندۀ یک منظور ساده نیست بلکه برای خود دارای ارزش و اهمیت خاصی است و باید متوجه مفهوم خیالانگیز و ارزش آهنگ آن بود. اکنون بیش از هر چیزی باید در روابط کلمات با یکدیگر و هیجانها و خاطرههایی که هر یک از آنها بر میانگیزد، دقت کرد. در سال ۱۸۲۰ هنوز «کلمه » بردهای بیش نبود. مردم سال ۱۸۳۰ آن را آزاد ساختند و در سالهای بعد از آن، مقام فرمانروایی یافت. ویکتور هوگو در این باره مقالاتی نوشت و گفت: «کلمه عبارت از سخن است و سخن خداست».
برای رمانتیستها شعر مرکز کل جهان هستی تلقی میشد. در جهان بینی آنها اصلیترین شکل وحدت وجودی، شعر است و بر این باورند که همه چیز شعر است و شعر همه چیز است.
۸. سفر
آزردگی از محیط و زمان موجود و فرار به سوی فضاها یا زمانهای دیگر، دعوت به سفر تاریخی یا جغرافیایی، سفر واقعی یا بر روی بالهای خیال، یکی دیگر از مشخصات آثار رمانتیک است. همه این سفرهای رویائی در آرزوی یافتن محیط زیبا و مجلل و رنگهای تازه و بالاخره آن زیبایی و کمال مطلوب است که هنرمند رمانتیست آرزوی رسیدن به آن را دارد.
۹. مرگاندیشی
از دیگر مؤلفههای مکتب رمانتیست توجه به مرگ است. مرگاندیشی و دلنگرانیهای حاصل از آن در مکتب رمانتیسم، یکی از ویژگیهای بارز این مکتب است. فروید نیز هنرمند را بیماری میداند که به مرگ پناه میبرد و به نعمت ولادت مجدد و زندگانی نو دست مییابد.
۱۰. آرمان گرایی
اتوپیاگرایی و ترسیم آیندۀ آرمانی که از تخیل نیرومند رمانتیکها نیز تأثیر میپذیرد، یک جنبۀ مهم و برجسته این مکتب محسوب میشود. هنرمند رمانتیک خود را متفاوت با دیگران احساس میکند و در عین حال که دچار درماندگی است، تعالی جو و بلندپرواز هم هست، گویی که بالهای غول آسای او مانع حرکت او میشوند در چنین حالتی خلوت گزیدنی که او تصور میکند که وقف آن شده، نشانۀ عظمت روحی اوست.
۱۱. توجه به جنس زن
ویژگی دیگر عشق ورزی رمانتیکها، اهمیت خاصی است که بسیاری از آنان برای عنصر تأنیث در شخصیت انسان و به طور کلی پدیدۀ دو جنسی بودن قائلاند. بسیاری از منتقدان جدید به ویژه ناقدان فمنیست اصولاً رمانتیسم را داری نوعی ماهیت مؤنث شمردهاند.
زن در نظر رمانتیکها، همچنان که مظهر زیبایی و البته گاه اغوا و تباهی است، مظهر پیوند عاطفی، یگانگی و همدلی نیز هست. این ویژگیهای مؤنث، آن گاه که با ویژگیهای مذکر پیوند یابد، پدیدهای دو جنسی و کامل به وجود خواهد آورد.
۱۲. فولکلور
تکیه رمانتیسم بر ادبیات قومی و فرهنگ عامیانه، به شکلگیری هویت ملی این کشورها و رهایی آنان از سلطه انجامید. از همین روست که در اول دورۀ رمانتیسم از لحاظ فرهنگی، علاوه بر رواج گستردۀ تاریخنگاری و رمان تاریخی فراوانی که خود رمانتیکها به نگارش آن پرداختهاند، مجموعههای فراوانی از فرهنگ عامیانه و سرودها و افسانههای ملی و بومی سرزمینهای مختلف، گردآوری و تدوین میشود.
۱۳. کشف و شهود
هنرمند رمانتیک، تخیل وامید و آرزو و معجزه را جانشین حقیقت میسازد و بیش از تقلید، پایبند تصور است. هنر خود را با مبالغه میآمیزد، یعنی آنچه را که هست نمیگوید و از آنچه باید باشد بحث میکند. رمانتیسم نوعی «درون بینی» مبالغهآمیز است و این تعریف که لامارتین از شعر کرده به بهترین وجه این موضوع را بیان میکند: «مبهمترین چیزهایی که قلب انسان مالک است و خداییتریناندیشههایی که در مغز او راه دارد و در آمیختن مجللترین چیزهایی که در طبیعت هست با خوش آهنگترین صداها، شعر نامیده میشود».
۱۴. دین و دیدگاه اعتقادی
از نظر رمانتیکها در تجربۀ دینی، عقل نسبت به احساس و احتجاج نسبت به تجربه، اهمیت کمتری داشت. بلیک و کولریج معتقد بودند که وقتی که تخیل خود را فعال میکنند، کارشان به نحوی شبیه کارهای خداوند است. بلیک میگوید: این عالم تخیل، دنیای ابدیت است، آغوش الهی است که همگی پس از مرگ، جسم نباتی شدهمان به آن باز میگردد. این عالم تخیل نامتناهی و ابدی است. حال آنکه عالم کون و نبات، متناهی و موقت است. واقعیت پایدار همه چیزهایی که ما نقش آنها را در آینۀ نباتی طبیعت مشاهده میکنیم، در این جهان ابدی موجود است. در پیکر الوهی، منجی، که همان شجرۀ راستین تخیل و ابدیت بشری است، همه چیز در شکل ابدی خود ادراک میشود.
منابع و مآخذ
۱. آشنایی با مكتبهای ادبی، دکتر منصور ثروت.
۲. تاریخ نقد جدید، رنه ولک، ترجمۀ سعید ارباب شیرانی.
۳. در باب فلسفۀ رمانتیک زندگی، گئورگ لوکاچ، ترجمۀ مراد فرهادپور.
۴. رمانتیسم، لیلیان فورست، ترجمۀ دکتر مسعود جعفری.
۵. سیر رمانتیسم در اروپا، دکتر مسعود جعفری.
۶. فرهنگ اصطلاحات ادبی، سیما داد.
۷. مكتبهای ادبی، دکتر سیروس شمیسا.
۸. مكتبهای ادبی، رضا سیدحسینی.
۹. نقد ادبی، دکتر عبدالحسین زرین کوب.
دیدگاهتان را بنویسید