سبك بینابین

سبك بینابین Intermediate style
سلجوقیان دستهای از طوایف غز بودند، كه در اواخر دورۀ سامانی با قبول اسلام به ماوراءالنهر آمدند. آنان در سال ۴۲۹ه. ق قسمت بزرگی از خراسان را تصرف كردند و به سال ۴۳۱ه. ق با شكست سلطان مسعود عملاً قدرت را از غزنویان گرفتند. آنها با سرعتی حیرتانگیز فتوحات خود را ادامه دادند و در سال ۴۴۷ه. ق بغداد را تصرف كردند و تا سواحل مدیترانه و سرحدات روم شرقی و مرزهای دولت فاطمی مصر پیش رفتند.
توسعۀ روز افزون آنها در دورۀ سلطنت طغرل، الب ارسلان و ملكشاه به وقوع پیوست و این اقتدار تا عصر سنجر ادامه داشت اما نهایتاً پس از مرگ او حكومت سلجوقی تجزیه شد. ادب فارسی در دورۀ سلجوقی به طرز شگفتآوری توسعه و رواج یافت.
این مسأله دلایل متعددی دارد كه شاید مهمترین آنها موارد ذیل باشد:
۱. تلاش شاعران و نویسندگان پارسی گو كه از دورههای پیشین آغاز شد و در این عصر نیـز بـه نحـو احسن ادامه یافت.
۲. وسعت محدودۀ حكومتی سلجوقیان كه دایرۀ ادب پارسی را از محبس تنگ شرق ایران خارج ساختند و محدودۀ آن را تا عراق و آذربایجان گستردند.
۳. حضور شعر در خانقاهها و راه یافتن ادب فارسی از این مجرا به میان تودۀ مردم.
۴.تألیف آثار علمی به زبان فارسی.
شعر فارسی در قرن پنجم و ششم از تنوعی قابل توجه بر خوردار است به گونهای كه در قرن پنجم شاعران صاحب سبكی را میبینیم، كه هر یك به طریقی به دنبال تغییر شیوۀ گذشته هستند. شاعرانی چون فخرالدین اسعد گرگانی كه شیوهای نو در داستان پردازی پدید می آورد و این اسلوب بعدها مورد تقلید بسیاری از شاعران قرار میگیرد.
در اواخر این دوره و آغاز قرن بعد، شاعرانی حضور دارند كه هر یك متمایل به روشی جدید و خاص خود هستند و در گویندگان پس از خود تغییری ژرف پدید میآورند. سید حسن غزنوی، ابوالفرج رونی، مختاری، یمینی و… از این گروه هستند. در این دوره حتی شاعران مقلّد عصر غزنوی نیز تحت تأثیر عوامل جدید ادبی و فكری ابتكارات جدیدی پدید میآورند كه نشانۀ عمدۀ تغییر سبك است.
علاوه بر آنچه دربارۀ شعر سدۀ پنجم و آغـاز سدۀ ششم گفته شد، میتوان سه دبستان شعری برای شعر قرن ششم در نظر گرفت:
۱.سبك خراسانی
شاعرانی كه در این دوره به همان سبك كهن شعر می گفتند، گویندگانی چون ادیب صابر و معزی. این شاعران بیشتر، از سخن سرایان دربار غزنوی تقلید می كردند و در شاعری الگویی چون عنصری، فرخی و منوچهری داشتند.
۲. سبك آذربایجانی
شعری كه در ناحیه اران رایج بود و از نظر زبانی همان زبان كهن سبك خراسانی را داشت اما از نظر ادبی و فكری به سبك عراقی نزدیك بود. شاعران مطرح این شیوه خاقانی، نظـامی، فلكی شروانی و مجیر بیلقانی بودند.
شعر این شاعران به دشواری شهره بود و انواع اصطلاحات علمی، بازیها، آداب و رسوم و فرهنگ فولكلور در شعر آنها هویدا بود كه موجب پیچیدگی سخن شان مـی گردید. تصاویر و خیالات بدیع و تازه در سخن این گروه شاعران موج میزد، كه گاهی انتقال خواننده از معنی مجازی به معنی حقیقی را غیر ممكن میساخت.
۳. سبك عهد سلجوقی یا بینابین
سبكی است بین سبك خراسانی و سبك عراقی. شاعرانی كه به این سبك شعر میگفتند، هم قصیده داشتند و هم غزل، كه قصاید آنها به سبك خراسانی و غزلیات شان بـه سبك عراقی بود. سنایی، مسعود سعد سلمان و غالب شعرای شهرۀ قرن ششم به این طریق شعر می سرودند.
مختصات شعر عهد سلجوقی
سطح زبانی
وفور لغات و اصطلاحات عربی. شاعران این دوره شعر عربی دارند، وفور تركیبات نو، فقدان برخی از لغات كهن سبك خراسانی و كم شدن نسبی بسامد برخی از مختصات قدیم مخصوصاً در سطح آوایی، كاسته شدن روشنی و سادگی و روانی و حركت زبان به سوی دشواری و تعقید، ورود لغات تركی، هر چند چهار چوب آوایی و لغوی و نحوی زبان در كل همان سبك خراسانی است اما تغییر بسامد و از بین رفتن برخی از آنها به نحوی است كه در ارزیابی دقیقتر، طلیعه زبان نوینی را نشان میدهد.
سطح فكری
اشاره به جزئیات علوم مختلف از قبیل نجوم و طب و تفسیر و فقه. اشاره به این علوم در شعر دوره غزنوی و سامانی هم هست اما معمولاً به صورت كلی است و جزئیات فنی آنها مطرح نمیشود، اشاره به قرآن و حدیث و ضرب المثل عربی، اشاره به مسائل كلامی از جمله نزاع معتزله و اشعریان در مسائل مختلف مثلاً رؤیت و نكوهش معتزلیان و آنان را بیدین خواندن.
اشاره به مسائل فلسفی و حكمی اما مخالفت كلی با فلسفه یونانی، مخالفت با تاریخ پیش از اسلام و شاهان عجم و طعن شاهنامه، اشاره به جزئیات بازی از قبیل نرد و شطرنج، اشاره به تلمیحات مسیحی در سبك آذربایجان، شكایت از ممدوح كه به مادح توجه ندارد و چندان گشاده دست نیست، تقاضای خواستههای حقیر از قبیل ارزن برای مرغ و كاه برای اسب و در نتیجه وفور قطعه تقاضایی، متوجه حقارت مدح و مداحی شدن و بد گفتن از شعر و شاعری و یكسان شمردن آن با گدایی.
پیدا آمدن شعر عرفانی – شرعی كه بیشتر مشتمل بر پند و اندرز و تذكار آموزههای دینی است، مفاخره و به علم خود نازیدن و شاعران عرب و عجم را هیچ انگاشتن، شكایت از منسوخ شدن مروت و وفا و شكایت از ابنای عصر و اوضاع روزگار، تعصب در دین و نكوهش مبدعان، شكایت از كسادی بازار فضل و نهفته ماندن قدر شاعر، اظهار عشق به بندگان، شكایت از تركان و تركتازیها و قانون شكنیها و فساد كردن هایایشان، انتقادات اجتماعی، بدگویی از شیعیان، اعتقاد به جبر، هجو شاعران یكدیگر را.
سطح ادبی
به اوج رسیدن اكثر قوالب شعری، مطرح بودن انواع شعر (اما شعر حماسی در حال تدّنی و افول است)، به كار گرفتن ردیفهای مشكل و دراز، وفور مبالغه و غلو مخصوصاً در مدح، پیدا شدن نوع غزل در كنار قصیده و رشد سریع آن، رواج تجدید مطلع در قصیده، توجه به صنایع بدیعی و بیانی، توجه شاعران به وزن دوری، اما به مكث وسط آن گاهی توجهی ندارند، مشكل بودن شعر و محتاج بودن آن به شرح، استفاده از تمثیل در ساخت معنوی شعر، استفاده از موازنه در ساخت صوری شعر كه در دوره غزنویان مرسوم شده بود همچنان ادامه دارد، استفاده از مواد علمی در تصویرسازی، سرقت تصاویر قدما یا اخذ و تصرف در آن، توجه به تصاویر و مضامین شعر عرب، وصف ذهنی و عقلی
زبان در سبك خراسانی ساده و روان و طبیعی است و در آن تعقید و ابهامی دیده نمیشود. و اگر برخی لغات، مهجور و دشوار مینماید به دلیل وسعت منطقۀ خراسان و وجود لهجههای گوناگون است.
شعر قرن ششم نسبت به قرون چهارم و پنجم نشان دهندۀ تغییر و تحول است و این تحول در مرحلۀ اول در سطح ادبی است. چرا كه شاعران به بیان و بدیع در سطح بالاتری گرایش پیدا كرده اندو در مرحلۀ دوم تحول در سطح فكری است زیرا شعر پر از اشارات علمی و تلمیحات شده است. اما تحول در سطح زبانی كمتر است و میتوان گفت همان مختصات زبان خراسانی است با تغییر بسامد.
اكثریت شاعران بزرگ قرن ششم به سبكی بینابین سبك خراسانی و عراقی شعر میگویند و علاوه بر این جز قصیده به غزل هم توجه دارند.
مهمترین نكتهای كه در هر سه سطح زبانی و فكری و ادبی ادبیات این دوره جلب نظر میكند تضاد و تناقضی است كه بین اجزاء آنها دیده میشود. در سطح زبان هم شاهد ساختارهای نحوی ساده سبك خراسانی هستیم و هم لغات و تركیبات عربی. علی رغم ظاهر عربیزده و دشوار، ژرف ساخت جملات ساده و آسان است.
این تضاد و تناقض در تك تك شاعران هم به نحوی دیده میشود. در مسعود سعد سلمان هم غرور و مفاخره میبینیم هم زبونی و اظهار عجز. در سنایی هم شرع و حكمت میبینیم هم طنز و ركاكت. در عین حال كه شعر عرفانی و شرعی میگوید شاعر مداح دربار است در نظامی هم چنین است هم شرع و حكمت و كلام و عرفان و گرایشهای شدید اسلامی دارد و هم دلباخته فردوسی و داستانهای ایران باستان است.
منابع و مآخذ
۱. سبک شناسی شعر، دکتر سیروس شمیسا.
۲. تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیح الله صفا.
دیدگاهتان را بنویسید