سبک عراقی

سبک عراقی
Iraqi style
سبک عراقی یکی از دوره های درخشان شعر و ادب فارسی را تشکیل میدهد. این سبک در مجموع بیش از سه قرن در شعر و ادب فارسی جریان داشت. سبک عراقی در حقیقت دنبالۀ سبک بینابین و آذربایجانی است که پس از سبک خراسانی پدید آمد. سبک عراقی به لحاظ تاریخی دوره مغولان و ایلخانان و تیموری را در بر میگیرد و از قرن هفتم تا اواخر قرن نهم ادامه دارد.
وجه تسمیۀ آن این است که بعد از دورۀ مغول کانونهای فرهنگی از خراسان به عراق منتقل شد و شاعران و نویسندگان بزرگ آن غالباً از شهرهای عراق عجم بودند.
پس از حملۀ مغول به نظام اقتصادی، كشاورزی و فرهنگی ایران آسیبهای جبران ناپذیر وارد شد؛ این هجوم، ویرانی كانون فرهنگ ایران یعنی خراسان را در برداشت و به همراه آن، مدارس و مراكز علمی و فرهنگی و كتابخانههای متعددی ویران شد و فضلای زیادی و بزرگان و مشاهیر یا كشته شدند و یا به هند و آسیای صغیر گریختند. ارتباط با كتب قدیم قطع شد و اساتیدی برای تربیت شاگردان فاضل نماندند.
هرچند نابسامانیهای اجتماعی و سیاسی آن زمان به عنوان یك عامل منفی سبب سستی زبان و ادبیات فارسی شد اما از تغییر مركزیت قدرت از خراسان به مركز ایران به عنوان یك محرك مثبت میتوان یاد كرد كه باعث گسترش زبان و ادبیات فارسی در ناحیۀ عراق عجم و تولد سبك عراقی و خلق آثار ارزشمندی شد و قالبهای جدید در حوزۀ شعر و نثر پدید آمد.
سبک عراقی مولود زمان
وقتی که میگوییم سبک عراقی نباید تصور کرد که این سبک مخصوص شعرای اصفهان تهران، همدان، نهاوند، وساوه یا جاهای دیگر عراق است. زیرا میبینیم در تمام آن دوره به سبک عراقی شعر گفتهاند، پس معلوم میشود سبک عراقی هم مولود زمان است نه مکان.
درنامگذاری سبکهای شعرفارسی، آنچه متدوال است، نامگذاری براساس منطقه جغرافیایی است و البته آن لزوماً بدان معنا نیست که آن سبک تنها متعلق به همان محدودۀخاص اسـت. البته روش دیگر نامگذاری سبکها معرفی آنها بر اساس سلسلهها وحکومت هاست، چنان که سبک عراقی بـه دلیل مقارن شدن دورهاش با حمله مغولان و حکومت آنان، با عنوان سبک دوره مغول نیزشناخته میشود. تقریباً میتوان گفت سالهای پایانی قرن ششم و یا به عبارتی آغاز قرن هفتم، زمانی است که تغییراتی رفته رفته در شعر فارسی چه به لحاظ فرم وچه از نظر محتوا احساس میشود، روندی که به تدریج آشکارتر میشود و در سال های بعدی به خوبی ملموس است و پررنگ.
چگونگی پیدایش سبک عراقی
ازنیمه دوم قرن ششم به بعد، قصیده سرایان بزرگ ادب فارسی چه درمنطقه خراسان، چه در آذربایجان و چه درعراق عجم، اندک اندک چهره در نقاب خاک پنهان میکنند. کسانی چون انوری ابیوردی، مسعود سعد سلمان، عثمان مختاری، خاقانی شروانی، مجیر بیلقانی، جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، کمال اسـماعیل و چندین تن از دیگر شعرای نامدار، که با قصایدشان صلابت واستواری به شعرفارسی بخشیده بودند و البته بعدها نیز مقلّدان و طرفداران خاص خود را همیشه داشتهاند عرصه را خالی گذاشتند.
قالب قصیده نیز با رفتن اینان کمکم از رونق افتاد وآن از آن روی بود که دیگر درباری بهآن معنا وجود نداشت که خریدار مداحی باشد. از طرفی نیز جامعه ـ با توجه به اتفاقاتی که افتاده بود ـ دیگر پذیرای محتوای شعر خراسانی نبود. حملههای متعدد وخصوصاً حمله مغولان همه را به سمت انزوا و ناامیدی سوق داده بود.
قرن هفتم و هشتم مقارن است با حکومت مغولان، آنان تجاوز خویش را به سرزمینهای ایرانی، از سال ۶۱۶ هجری قمری آغاز نهادند و در سالیانی اندک سراسر قلمرو خوارزمشاهی را به شیوهای وحشیانه و فجیع تصرف کردند. جانشینان چنگیز با نام ایلخانیان تا سال ۸۳۹ که سال مرگ ابوسعید بهادر است، حکومتکردند.
شاخصترین شاعران این دوره
در همین یکی دو قرن علاوه بر شاعران بسیاری که در کلّیت شعر فارسی درجه دوم و بعضی سوم محسوب میشوند، شاخصترین چهرههای شعرفارسی ظهور پیدا کردند؛ مولانا، سعدی وحافظ، که هر کدام در زمینۀ خودشان برجستهترین محسوب میشوند. در شعر سبک عراقی از شادخواری هـای سبک خراسانی تقریباً خبری نیست. عرفان و تصوف رواج بسیار پیدا کرده است و هم از این رو بسیاری از اصطلاحات صوفیانه و عارفانه وارد سنّت شعری شده است.
گاه کسی چون مولوی خود عارف است و از سر تجربیات عارفانه شعر می سراید و گاه نیز دیگرانی هستند که گرچه ممکن است آن مایه از درک عرفانی را نداشته باشند، لیکن به پیروی از سنت شعری، عارفانه می سرایند. پیچیدگی و تکلّفهای موجود در قصاید جای خود را به غزلهای روان داده است و ویژگیهای معشوق نیز تفاوت بسیار کرده. اگر در دوره پیشین میتوان تصوّری از معشوق داشت و ویژگی های عینی آن قابل درک و لمس است، دراین دوره موجودی دست نیافتنی و خیالی است و شاعر پیوسته از او آزار میبیند!
مختصات سبك عراقی
سبک عراقی دو مختصه مهم دارد و آن دو رواج عرفان و غزل است.
ویژگیهای ادبی
قصیده كه قالب مدح وستایش بوده از رونق میافتد و غزل كه زبان دل و عشق است، گسترش مییابد. مثنوی هم به عنوان ابزاری برای ظهور عاطفه، اخلاق و عرفان مورد استفاده قرار میگیرد. توجه به بدیع و بیان زیاد میشود و شاعران به هنرهای گوناگون كه هرگز در شعر سبك خراسانی وجود نداشت دست مییابند. قالب برتر در این دوره غزل است و تعداد بیتها در این دوره تقریباً یکسان میشود تخلّص وضع ثابتی مییابد. متأسفانه در این دوره برخلاف سبک خراسانی کتابهای مهم بلاغی که ناظر به سبک عراقی باشد تألیف نشده است.
۱.غزل جای قصیده مینشیند و قالب اصلی شعر میشود.
۲. از اوزان نامأنوس و کم کاربرد چندان اسـتفاده نمیشود و بیشتر از وزنهای رایج و روان استفاده میشود. در این میان برخی (بیشترمولانا) درکارشان تنوع وزنیدارند و البته وزن های متنوع مطبوع.
۳.با وجود این که قصیدهسرایی به کلی قطع نمیشود و برخی به پیروی از سنت سبک خراسانی هنوز قصیده هایی به التزامهای دشوار و همراه با صنایع بدیعی گوناگون می سرایند، لیکن درحالت کلّی، محتوا و ساختار قصاید تا حدود زیادی تغییر میکند و به جای مدح، اندرز و نصیحت و حکمت وارد قصیده میشود.
۴.ازمیان سایر قالب های شعری، مثنوی کاربرد چشم گیرتری دارد و پس از آن رباعی و قطعه همچنان پا برجاست. لیکن وزن جدیدی به شعر افزوده نمیشود.
ویژگیهای زبانی
سبک عراقی از نظر زبانی همانند سبک خراسانی است، فقط ازنظر بسامد دچار تحول و دگرگونی شده است. در این دوره کلمات کهن سبک خراسانی بسیار کم شده است و در عوض استفاده از لغات و عبارتهای عربی بسامد بیشتری نسبت به سبک خراسانی دارد در سبک عراقی از نشانههای «اندر، همی و مر» کمتر استفاده شده است و به جای آنها از «در، می، را » استفاده شده است. اساساً مهمترین مختصه زبانی سبک عراقی در هم آمیختگی مختصات جدید و کهن است که گاهی در یک شعر کوتاه در کنار هم دیده میشوند.
۱.از میزان کاربرد واژگان و ساختهای نحوی مهجور به طور قابل توجّهی کاسته شده است و از کلمات متدوالتری در شعراستفاده میشود.
۲.کاربرد واژههای عربی به نسبت متدوال است و همین گونه است ترکیبات و امثال عربی.
۳.کلمات ترکی و مغولی نیز وارد شعر فارسی میشود؛ کلماتیچون «یرلیغ، طغرا، یرغو و… » که مربوط به زبان ترکی هستند، در غزلیات سعدی، مولانا و دیگر شعرای این سبک دیده میشود.
۴.هنوز برخی از ویژگی های زبانی سبکخراسانی در شعر برخی شعرا (کسانی چون مولانا و کمتر از او سعدی! ) دیده میشود. کاربردهایی چون همی بهجای می، «ی» بیان خواب و…
ویژگیهای فکری
ادبیات این دوره درون گرا، عشق گرا، محزون و… كه بیش از آن كه به آفاق نظر داشته باشد به انفس نظر دارد. شاعران در این دوره از طبیعت زنده و واقعی فاصله میگیرند و به سوی مسائل عقلی و مجرد و ذهنی میروند؛ یعنی مصالح شعری خود را از مسائل علمی و عرفانی و فلسفی میگیرند.
مسائل مهم عرفانی مطرح در شعر این دوره عبارت است از: وحدت وجود، توفق عشق بر عقل، استناد به حدیث قدسی کنت کنزا، مسالۀ تجلی و ظهور، ستایش شراب و بیخودی و بیخردی و… در کنار این با حمله به صوفی و زاهد هم مرسوم است.
۱. در شعر سبک عراقی معشوق با چهرهای متفاوت جلوه میکند و از آن حالت در دسترس بودن و حسی بودن خارج میشود؛ معشوق موجودی خیالی است که شاعر پیوسته در طلب اوست، لیکن وصلش تقریباً ممکن نیست و اگر میسر شود زودگذر است.
۲. شعر با یک نوع اندوه و حسرت درونی همراه است و انسان را بیشتر به درون گرایی دعوت میکند.
۳. افکار و اندیشه های صوفیانه و نیز قلندرانه، از پیکرۀ جامعه وارد ادبیات میشود و در عرصۀ شعر رواج پیدا میکند.
شیوۀ سخن سرایی سبک عراقی قدیم تدریجاً منتهی به ظهور طرز عراقی متوسط گردید که آن را سبک هندی میگویند و مقدمۀ ظهور و مایۀ تکوین این سبک که از خصایص ممیزاتش لطافت معنی دقت مضمون و پروردن خیالات نازك ودقیق در کسوت استعارات و کنایات و ابهامات لطیف است، که در اشعار گویندگان قرن هشتم یعنی خواجو، حافظ و کمال خجندی و سلمان ساوجی و امثال ایشان به حد وفور موجود است.
منابع و مآخذ
۱. سبک شناسی، محمدتقی بهار.
۲. سبک شناسی شعر، دکتر سیروس شمیسا.
۳. سبک شناسی شعر فارسی (از رودکی تا شاملو)، دکتر محمد غلامرضایی.
۴. آفاق غزل فارسی، دکتر داریوش صبور.
دیدگاهتان را بنویسید