جناس
جناس
تجنیس (pun:parnomasia ) یا جناس: در لغت به معنی گونه گون گردانیدن است و در اصطلاح، به کار بردن کلماتی است که در بعضی حروف با یکدیگر به نوعی اشتراک داشته باشند. چنین کلماتی را ارکان تجنیس یا ارکان جناس می نامند.
جناس تام
لفظ (مجموعه صامت ها و مصوت ها) یكی باشد و معنی مختلف؛ یعنی اتحاد در واك و اختلاف در معنی، فرق معنایی، از جمله، یعنی فحوای كلام (Context) فهمیده می شود. مانند:
شانه/ شانه گور/ گور گوی / گوی
رشید وطواط:«ای چراغ همه بتان خطا / دور بودن ز روی توست خطا».
حسین منزوی:« من از کدام بند حکایت کنم چو نی؟/ وقتی تو بند بند کتاب شکایتی»
جناس تام همان بحث لغات مشترك یعنی لغات چند معنائی (Polysymy) در بحث علم اصول و دلالات در منطق و معنی شناسی (Semantics) است و در همه زبان ها مطرح است و از آنجا كه محل التقای مباحث معنائی (Thematics) و مباحث لفظی (Verbal) است اهمیت بسیار دارد.
تقریباً همه محققان فن اجماع دارند که بهترین نوع جناس جناس تام است و البته همین جناس نیز همیشه از این مزیت برخوردار نیست بلکه آنگاه میتواند بهترین نوع آن شمرده شود که به طور طبیعی و به سائقۀ نظم طبیعی کلام پدید آید و شاعر هیچ گونه اجباری در ایراد آن جز انگیزۀ تناسب ذهنی و توالد طبیعی نوزاد کلمه نداشته باشد.
جناس مضارع
آن است که دو کلمه فقط در یک حرف که قریب المخرج هستند باهم اختلاف دارند. امّا حقیقت امر این است که القای همجنسی (جناس) در ایّام گذشته بیشتر به سبب این بود که نقطهگذاری را در امثال حروف ب/پ، ج/چ، س/ش، رعایت نمیکردند و ك/گ را یکسان مینوشتند. امروزه این مسأله منتفی است این کلمات چه حروف قریب المخرج داشته باشند (مضارع) و چه بعید المخرج (لاحق) از امثلۀ سجع متوازی محسوب میشوند.
این نوع جناس وقتی یک هجایی باشد، با سجع متوازی یک هجایی یکی میشود اما در مورد کلمات چند هجایی چنین تشابهی نیست.
حسین منزوی: «مجزا نیستند از عشق، وصل و فصل و نوش و نیش/ شگفت او که با ترکیبی از اضداد میآید».
جناس مضارع(مختلف الاول)
برای جناس مختلف الاول نامهای متفاوتی تعیین کردهاند. گاهی آن را جناس مزید نامیدهاند و گاهی جناس مطرّف یا مردوف یا ناقص. در سجع تکیه بر موسیقی است اما در جناس (علاوه بر موسیقی) تکیه بر هم جنسی است.
برای خلط نشدن جناس مطرّف با سجع مطرّف فرقی قائل شدهاند و بیان داشتهاند که در سجع مطرّف صامت آغازین هجایی قافیه حتماً متغیر است مثل: کار/ ستار، مایل/ قبایل، امّا در جناس مطرّف صامت آغازین هجای قافیه یکسان است مثل: زار/ نزار.
هرگاه دو جناس مطرّف در کنار هم قرار گیرند (معمولاً در پایان مصراع) جمله یا مصراع دارای صفت جناس مکرّر یا مردّد یا مزدوج خواهد بود.
جناس مضارع (مختلف الوسط)
برای این نوع جناس چند صورت پیش میآید:
۱. یکی از کلمات متجانس نسبت به دیگری یک مجموعۀ «صامت + مصوت کوتاه» در وسط اضافه دارد: کف/ کنف
۲. یکی از کلمات متجانس نسبت به دیگری یک مجموعۀ «صامت + مصوت بلند» در وسط اضافه دارد: جان/ جانان. در این مورد ممکن است مصوّت هجای اول در یک کلمه بلند و در کلمۀ دیگر کوتاه باشد: قامت/قیامت.
جناس مضارع (مختلف الآخر)
برای این نوع جناس چند صورت پیش میآید:
۱. یکی از متجانسین نسبت به دیگری یک مصوّت کوتاه هِ اضافه دارد: جام/ جامه. که این نوع را همانطور که ذکر کردهایم جناس ناقص یا محرّف نامیدهاند.
۲.یکی از متجانسین نسبت به دیگری یک مصوّت بلند اضافه دارد: ساق/ ساقی.
۳. یکی از متجانسین نسبت به دیگری یک صامت اضافه دارد: در/ درب.
۴. یکی ازمتجانسین نسبت به دیگری یک مجموعۀ «مصوّت + صامت» اضافه دارد: الف مصوت کوتاه است: دار/ دارم. ب مصوت بلند است: دست/ دستان/ دستار.
جناس خط یا تصحیف
حسین منزوی:«به شور و سور کشاندی چنان مرا که بر آنم / که بی تو هرگز از این پیش سوگوار نبودم».
جناس خط را باید جناس اختلاف در نقطه دانست. این صنعت از جمله صناعاتی است که در ادبیات فارسی از بسامد بسیار بالایی برخوردار است.
هم خوانی و هم شکلی کلمات به لحاظ دیدار هم باعث التذاذ میشود. مهمترین مصداق بدیع چشمی، تکرار کلمات به لحاظ نوشتار است، از نمونههای آن تصحیف است. مثل سَحَر و سِحْر.
حسین منزوی:«چون خدا ساختنت خواست به دلخواه نخست/ گِلت آمیخت به هفتاد گُل مهر گیاه».
جناس لفظی
اگر مابین دو حرف مختلف مناسبت لفظی یافت شود آن را تجنیس لفظی نامند مانند: ناضره، ناظره.
یعنی دو رکن جناس در لفظ یکسان بوده و در نگارش متفاوت باشند. این نوع جناس بدون توجه به خط در حقیقت جناس تام است امّا از نظر خط با هم تفاوت دارند و به عبارت دیگر از نظر دیداری جناس تام نیستند.
جناس مرکب
جناس مرکب تلفیقی از انواع جناس است. گاهی مانند جناس تام، گاهی مانند جناس محرّف، گاهی مانند جناس زاید نمود پیدا میکند. جناس مرفوّ تکرار کلمات به لحاظ نوشتار است و این هم شکلی کلمات به لحاظ دیدار هم باعث التذاذ میشود.
حسین منزوی: «این بار تیر مرگ به افسونت ایستاد/ وقتی که چشمان تو فرمان ایست داد».
اشتقاق/ اقتضاب
اشتقاق در لغت بیرون آمدن و نشأت لفظی است از لفظ دیگر به طریقی که در لفظ و معنی مناسبتی وجود داشته باشد.
ترفند اشتقاق آن است که در نظم یا نثر الفاظی را بیاورند که حروف آنها متجانس و به یکدیگر شبیه باشد، خواه از یک ریشه مشتق شده باشند، خواه از یک ماده مشتق نباشند امّا حروف آنها چندان شبیه و نزدیک به یکدیگر باشد که در ظاهر توهّم اشتقاق شود. قسم دوم را شبه اشتقاق نیز میگویند.
حسین منزوی: « ما هر دوان خاموش، خاموشیم، اما/ چشمان ما را در خموشی گفت و گو هاست».
قدما علاوه بر جناس اختلاف مصوت بلند به کلماتی که از یک خانواده باشند جناس اشتقاق میگفتند این جناس اشتقاق از موارد معدودی در بدیع لفظی است که در آن معنا هم دخالت دارد (مثل جناس تام).
۱.جناس پسوند
یکی از کلمات متجانس نسبت به دیگری سه واك یا بیشتر در آخر اضافه دارد و آن واكهای اضافی در حکم پسوند یا شبه پسوند هستند: غم/ غمخوار. به این جناس میتوان جناس مذیّل نیز گفت. امّا چون تعداد واكهای اضافی از دو بیشتر است و در ارتباط دو لفظ، معنا هم دخالت دارد، شاید بهتر باشد به جای جناس مذیّل، از این اسم استفاده کنیم.
۲. جناس ریشه
دو واژه، معمولاً حداقل در دو یا سه صامت و یک مصوّت (کوتاه یا بلند) مشترکند: رسل/ رسائل.
ارتباط موسیقیایی کلمات در جناس ریشه چندان قوی نیست، مخصوصاً اگر دو واژه با واكهای همسان آغاز نشوند: تحویل/ احوال و یا مصوّت مشترکی نداشته باشند: اسفی/ یوسف. از این رو آنچه در میان این کلمات ارتباط ایجاد میکند بیشتر عامل معنایی است نه موسیقیایی. به عبارت دیگر ارتباط معنایی قویتر از ارتباط آوایی است.
هنگامی ترفند اشتقاق زیبا، و دریافت آن همراه با لذت است که عادی نباشد و زود به ذهن نرسد یعنی بدیع باشد و مستلزم تأملی برای دریافت رابطه آنها. به عبارت دیگر معمولاً واژههای مشتق باید تغییر معنایی داشته باشند.
شبه اشتقاق
اگر دو کلمه شبیه به هم باشند اما از یک ریشه نباشند.
شبه اشتقاق معمولاً زیباتر از اشتقاق است چون رابطه میان واژهها بدیع است و تأمل برانگیز. به علاوه در عین وحدت لفظی تفاوت معنایی وجود دارد که زیبایی آن را افزون میکند.
جناس قلب یا مقلوب
این ترفند از فروع و توابع جناس است، و بعضی آن را به عنوان جناس قلب از اقسام تجنیس شمردهاند. آوردن کلماتی است که حروف آنها مقلوب یکدیگرند. که این صنعت با درهم آمیختگی واکهای کلمات به وجود میآید؛ مثلاً دو کلمۀ (رقیب و قریب ـ رحیم و حریم).
مقلوب را با نامهای باشگونه، معکوس و تصریف نیز معرفی کردهاند که هیچ گونه ارزش موسیقیایی و در نتیجه بدیعی ندارند، باید آن را از قلمرو جناس بیرون برد زیرا در جناس ذکر دو رکن لازم است و نمیتوان یکی از دو رکن جناس را ناگفته گذاشت، ولو اینکه قرینۀ کلام و سیاق عبارت، مقلوب را در خاطر بیاورد.
چنان که از مثالهای کتب سنتی برمی آید در قلب بعض معمولاً شرط این است که سجع متوازی به دست آید یعنی اتحاد رَوی حفظ شود و غالباً مواردی را که سجع متوازن به دست میآید منظور نداشتهاند: شاعر/ شارع. علت آن است که در این صورت موسیقی کلام ضعیفتر میشود، اما به هر حال این مورد را هم باید ملحوظ داشت.
اوج ادبی بودن قلب بعض وقتی است که جنبۀ کنایی پیدا کند، یعنی باید با کمک قلب متوجه مقصود شاعر بشویم. کلمات یک هجایی در قلب کل، واك هایشان درست (یا با یک اختلاف) وارونۀ یکدیگر میشوند و آن در حقیقت نوع موسیقیایی از سجع متوازن است: زار/ راز.
کارکردهای جناس
از آنجا که جان و خرد آدمی اصولاً ازاشیاء و پدیدههایی که به صورت متوازی یا متناسب یا متقارن و یا دوگانه دوگانه کنار هم میآیند لذت میبرد و سرشت و طبیعت و ذات آدمی برپایه همین مشابهتهای دوگانه پیریزی شده است؛ جناس اگر درست و دقیق و خوشایند آفریده و یا برگزیده شود بسی لذت و زیبایی در خلاقیتهای ادبی میآفریند.
یکی از مهمترین ابزارهای زیباسازی سخن و برکشیدن زبان در حد کلام ادبی و نفوذ و تأثیر بر ذهنها و زبان هاست. مشابهت کامل دو کلمه، مشابهتهای ناقص دو کلمه، همانندی در ساختار، آوا و یا شکل و اجزا میتواند کلمات و کلام را فوقالعاده گیرا و رسا و شیوا سازد امّا بدان شرط که همیشه فضای سخن و مخاطبان کلام و هماهنگیهای لفظی و معنوی را از نظر دور نداریم و اسیر صنعت پردازی نگردیم. در ذات هر زبان و در طبیعت هر زبان، جناس خود را به عنوان یک قانون زبان شناسی نشان میدهد که مبانی زیباشناسی نیز دارد. جناس کارکردهای مختلفی دارد و میتواند ابزار ایجاد فنون دیگری نیز باشد. اساس اسلوب حکیم بر جناس تام است، واژه در یک معنی در یک پاره از کلام (مصراع) و در معنی دیگر در پارۀ دیگر کلام تکرار میشود.
کلمات متجانس علاوه بر وزن و قافیه و ردیف که موسیقی بیرونی بیت را تشکیل میدهد، با هم آواییها و هم حروفیهایشان در ایجاد موسیقی درونی و توازن و تناسب درونی ابیات نقش مهمی ایفا میکنند. پس جناس یکی از ابزارهای ایجاد موسیقی در کلام و از انواع قاعده افزایی است که نتیجۀ آن ایجاد توازن است.
جناس در صورتی زیباست که اوّلاً تصنعی نباشد یا به گفتۀ عبدالقاهر جرجانی آن را معنی طلب کرده باشد. ثانیاً دو واژه باید به هم نزدیک باشند، چندان که یکی دیگر را تداعی کند و گرنه ذهن نمیتواند میان دو واژه رابطه برقرار سازد. اگر واژههای متجانس در دو مصرع یا دو جمله قرینه باشند برجستهتر و زیباتر میشود.
رگههای جوشش جناس را در بررسیهای روانشناسی باید جست. زیرا جناس از نظریۀ تداعی الفاظ و تداعی معانی بیرون نیست. جناس ناشی از تشابه صوتی الفاظی است که در همه یا بعضی از بخشهای آنها تداعی آهنگ احساس میشود و این تداعی که به نوبۀ خود موجب تداعی معانی آنها میگردد سبب ایجاد لذتی خاص در شنونده میشود.
هماهنگی واژهها و نوازش خاطر از راه گوش و انتقال به معانی گوناگون در عین اشتراك و تشابه لفظ است که منجر به انگیزش هیجان و تقویت نیروی القا و بیان میگردد و این خود از اهم مسائل بلاغی و زیباشناسی و از عناصر مهم هنر به شمار میرود. در میان محسنات بدیعی آن دسته که مایۀ افزایش موسیقی کلام میشود، خواه موسیقی بیرونی مانند عروض و قافیه و خواه موسیقی درونی همچون جناس و سجع و ترصیع، از ارجی بزرگ برخوردار است. در واقع جناس از یک سو ایجاد موسیقى در کلام میکند و از سوى دیگر سبب تداعى معانى مختلف یک لفظ واحد میگردد و در نتیجه به گسترش تخیل و ایجاد کشش و جلب توجه شنونده می انجامد و این از عوامل ایجاد زیبایى و هنر است. زیرا زیبایى و فخامت در سخن از دو سرچشمه جارى است: یکى آنچه مربوط به آهنگ و طنین واژه هاست و دیگر آنچه به نیروى لذت زاى تداعى معانى مربوط مى شود.
تجنیس قافیه
تجنیس قافیه به معنی آوردن انواع جناس در محل قافیه است جناس در قافیه موجب استحکام قافیه و افزایش موسیقی آن میشود. زیرا هرچه حروف مشترك قافیه بیشتر باشد، یعنی قافیه به صورت کاملتری رعایت شده باشد، استحکام و استواری شعر بیشتر خواهد بود. وقتی کلمات مشابه را در پایان ابیات میخوانیم یا میشنویم احساس میکنیم که این کلمات که این کلمات در عین وحدت با یکدیگر متفاوتاند و در عین تفاوت نوعی وحدت دارند.
جناس محدودۀ قافیه را نیز در بر میگیرد و از این حیث مرز بیکرانی در شعر فارسی پیدا میکند زیرا با اینکه در انواع قوافی به ویژه حروف پیش از روی شاعر ملتزم به مراعات همانندی حروف نیست، ولی در خود روی و قسمتهای پسین آن که بخش مهمی از قافیه را در بر میگیرد شاعر ناگزیر به التزام وحدت حروف است و از این میان جناس لاحق یا مضارع تجلی میکند که در شعر شاعران پارسی گو نمونههای زیبا و فراوان دارد.
منابع و مآخذ
۱. آشنایی با عروض و قافیه، دکتر سیروس شمیسا.
۲. بدیع از دیدگاه زیبایی شناسی، دکتر تقی وحیدیان کامیار.
۳. جناس در پهنۀ ادب فارسی، دکتر جلیل تجلیل.
۴. فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلال الدین همایی.
۵. موسیقی شعر، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی.
۶. نقد بدیع، دکتر محمد فشارکی.
۷. نگاهی تازه به بدیع، دکتر سیروس شمیسا.
دیدگاهتان را بنویسید