سبک شناسی
سبک شناسی
Stylistics
تعریف سبک
واژۀ سبک به معنی گداختن و به قالب ریختن زر و نقره، و کلمۀ Style معادل آن در زبان های اروپایی که از اصــل لاتینی stilus گرفته شده، به معنی نوعی قلم فلزّی است که در زمانهای قدیم، حروف و کلمات را به وسیلۀ آن بر روی لوحهای مومی نقش میکردهاند.
سبک روش خاص ادراك و بیان افکار به وسیلۀ ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر است که به یک اثر ادبی وجهۀ خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القا میکند و آن نیز به نوبۀ خویش، وابسته به طرز تفکّر گوینده یا نویسنده دربارة حقیقت میباشد.
سـبک وحدتی اسـت که در آثار کسی به چشم میخورد. یک روح یا ویژگی یا ویژگیهای مشترك و متکرّر در آثار کسی است و طرز ویژۀ بیان در نظم ونثر، آن گونه که نویسنده سخن میگوید.
تکرار و تداوم مهمترین عامل شکلگیری سبک
سبک به معنیِ گزینش آگاهانه یا ناخودآگاه از شکلها و ساختارهای زبان، از زمان إراسموس در سدۀ شانزدهم میلادی مطرح بوده و هنوز هم در مطالعات امروزی مقبولیت زیادی دارد سبک در معنای گزینش، زمانی تحقّق پیدا میکند که برای گفتن یک مفهوم یا انجام یک کار بیش از یک شیوه وجود داشته باشد و شخص از میان آن شیوهها، یکی را گزینش کند.
زبان، نظامِ گستردهای است متشکّل از ساختهای کوچک و بزرگ، مانند واج، واژه، عبارت، بند، گروه و الگوهای نحوی جمله، که امکانِ تولید ساختارهای بینهایت را فراهم میکند. مسلّماً یک نفر نمیتواند همۀ این امکانات و احتمالات بینهایت را در «گفتار» خود به کار گیرد، بلکه بخشی از زبان را گزینش میکند.
یکی از شاخصهای مهم سبک، مسألۀ تکرار و تداوم رفتارهای زبانی خاص در یک پیکرۀ متنی است. سبک، زمانی هویت پیدا میکند که تکرار و تداوم عناصر صوری، محتوایی در سخن یک گوینده محسوس باشد.اگر گوینده یا نویسنده ای به طور اتّفاقی و محدود، یک ساختار دستوری خاص یا یک واژه یا تعبیر، یا تصویر و محتوایی را در سخن به کار برد، سبک شکل نمیگیرد.
لازمۀ شکلگیری سبک، وجود بسامد بالای مشخّصههای سبک ساز است و نه کاربرد اندك و رخدادهای اتّفاقی در متن. تکرار و تداوم در حقیقت، مهمترین عامل شکل گیری سبک است، گرچه آگاهانه و قصدی صورت گیرد، اما تکرار در آثار ادبی، یک امر طبیعی و ناخودآگاه است.
سبک همان خود شخص است
سخن مشهور کُمت د بوفُن سبکشناس فرانسوی که «سبک همان خود شخص است»، به این معنی است که سبک، ظرف تجلّی ویژگیهای خاص و منفرد شخص است… نقش نهایی سبک آن است که در زبان، وضعیتی را برجسته میسازد که در آن واژهها حامل کیفیات روحی انسانی میشوند. فردیت سبک، موضوع اصلی پژوهشهای سبک ادبی است؛ چرا که سبک ادبی، امکان شخصیسازی زبان را برای گوینده فراهم میکند.
معنی شخصی شدنِ زبان آن نیست که شخص عناصر خاصی از زبان را در تملّک خود درآورد و مثلاً واژگان یا صورتهای نحوی خاصی را از آن خود کند، بلکه مراد آن است که شاعر یا نویسنده، کیفیات روحی و عاطفی خود را به مدد برخی عناصر زبان بازمی نماید. در زبان واژگان شخصی وجود ندارد، مگر اینکه نویسنده دست به واژهسازی بزند. حتّی آن واژۀ تازه وقتی مقبولیت همگانی پیدا کند، جزء زبان همگان به شمار میرود.
صورتهای زبان مجازی که از رهگذر تخیل پدید میآیند، بیش از زبان عادی قابلیت شخصی شدن دارند؛ چرا که حامل کیفیات روحی گوینده هستند، استعارهها، تشبیهها، نمادها (به ویژه نمادهای شخصی) و دیگر صورتهای مجازی که مؤلّف متن ادبی میسازد، همگی مولود تخیلات فردی و نمود بارز فرایند شخصی شدنِ زبان در ادبیات هستند. سبک ادبی نیز، تا اندازۀ زیادی از خلال همین زبان شخصی پدید میآید.
تاریخچۀ سبکشناسی
از عهد صفویه به بعد، در کتب تذکره به مفاد معنی «سبک » بر می خوریم … مخصوصاً در تذکرۀ «آتشکدۀ آذر» در این معنی صراحت زیادتر است و مکرّر ذکر «طریقۀ متقدمین» میکند… مرحوم «هدایت» نیز در مقدمۀ مجمع الفصحا اصطلاحات: «طرز، طریقه، سیاق، سبک، شیوه » را مکرّر به همین معنی ما نحن فیه آورده و مخصوصاً نخستین جایی که با لفظ «سبک» برمی خوریم، در آن کتاب است.
سبکشناسی همچنان به سیر عملی و تکاملی خویش ادامه داد تا سرانجام ملک الشّعرای بهار، سبکشناسی جدید را از پدر خویش، صبوری و همچنین از ادیب نیشابوری و صید علیخان درگزی آموخت. بهار تجربیات خود را در زمینۀ تاریخ تطور و تحول نظم و نثر فارسی، در قالب جزوه به دانشجویان انتقال داد و بعد سبکشناسی نثر را تألیف کرد و از آن تاریخ به بعد، سبکشناسی به عنوان علم بررسی تاریخ تطور نظم و نثر فارسی در ایران شکل گرفت. بعد از بهار، دکتر پوران شجیعی و دکتر محمدجعفر محجوب در زمینۀ سبک شناسی شعر فارسی کتاب تألیف کردند.
عوامل سبک ساز
۱. نفسانیات
بعضی از دانشمندان، مانند بوفن و شوپنهاور، سبک را به خلق و خوی و شخصیت انسانی ارتباط دادهاند و آن را سیمای برونی دل و باطن و اندیشۀ انسان دانستهاند. بنابراین میتوان گفت که «سبک هر شاعر، حاکی است از کیفیت توافقی که بین احوال نفسانی او هست ». آنکه طبعی تند و سرکش دارد، سخنش معمولاً سریع و کوتاه است و آنکه طبعش خیال پرور است، بیانش از استعارهها و مجازهای دور از ذهن پر میشود. آنکه بیانش پر است از تنوع و تغیر، دلیل بر آن است که نیروی تداعی معانی در وی قوی است و یافتن رشتۀ افکارش دشوار است و آنکه خلق و خوی منطقی و مستدل دارد، کلامش نیز محکم و منطقی است.
ژرف بینی و سادهاندیشی و غلبۀ عواطف و احساسات و خونسردی و بی اعتنایی و عقدۀ حقارت و سایر احوال درونی شاعر هرچه هست، در بیان او منعکس و متجلّی میگردد. صلابت کلام ناصرخسرو بیانگر روحیۀ استوار و پایدار اوست و استدلالی بودن او از شعرِ او هویداست. تکبر و خودبزرگ بینی خاقانی که حاصل حقارتهای او در زندگی دوران کودکی و نوجوانی است، باعث مفاخرههای دور و دراز و حقیر شمردن دیگران در شعرِ اوست. از کلام فردوسی، عفّت و شرمگنی و میهن دوستی او را میتوان دریافت و روح پرنشاط و با تحرّك مولوی در غزلیات او در جوش و خروش است.
همچنین محرّك درونی شاعر در پدید آوردن اثر در سبک سخن او تأثیر دارد. اگر محرّك خشم باشد یا طمع یا وفاداری یا شوق یا ترس یا چیز دیگر، در شیوۀ سخن او تأثیر میگذارد. توجه به احوال نفسانی افراد و انگیزهها و تفاوت این احوال و انگیزهها با یکدیگر، سبب میشود که شعر یا نوشتۀ هرکس رنگی خاص بگیرد و با شعر و نوشتۀ دیگران متفاوت باشد.
۲. تحولات اجتماعی
انسان موجودی است اجتماعی و تحولپذیر. به ناچار پیوسته از تغییرات تاریخی و اجتماعی تأثیر میپذیرد و این تأثیرات، شخصیت و احوال نفسانی او را دگرگون میکند و این دگرگونیها در شیوۀ بیان او متجلّی میشود. این نکته گفتنی است که تحولات اجتماعی در هر زمان و هر دوره، تابعی است از حوادث تاریخی. به عبارت دیگر، حوادث تاریخی در فرد یا افراد اثر میکند و درون آنان را دگرگون میسازد و این دگرگونی هاست که تحولات اجتماع را در ادواری خاص سبب میشود.
بر اثر این تحولات، دیدگاه انسانها نسبت به امور تغییر میکند و در نتیجه، باعث تحول سبک شعر یا نوشته میشود. تفاوت دیدگاههایی که در سخن شاعران قرن سوم و چهارم، چون رودکی و ناصرخسرو با شاعران قرن ششم و هفتم و هشتم، چون سنایی و خاقانی و مولوی و سعدی و حافظ دیده میشود، تحت تأثیر اینگونه تحولات اجتماعی است. لطافت بیان سعدی و حافظ و خیال پردازیهای شاعران سبک هندی نیز، معلول تحولات تاریخی و اجتماعی است که بر اثر حوادث گوناگون در جامعۀ ایرانی پیش آمده است.
۳. زمینۀ فرهنگی
هنرمند در جامعهای زاده میشود و رشد میکند که پیش از وی وجود داشته و با اعتقادات و آداب و رسوم و فرهنگی انس میگیرد که در میان قوم وی سابقهای دیرین دارد. او برای اینکه با خوانندگان و مخاطبان خود ارتباط برقرار کند به جز زبان، به عناصر فرهنگی نیز نیاز دارد؛ به همین سبب در اثر خویش از عناصری یاری میگیرد که از نظر فرهنگی میان وی و مخاطبانش مشترك است. طرز استفاده از این عناصر، البتّه به ذوق و ابتکار وی بازبسته است.
فرهنگ در واقع، بستری است که هنر در آن رشد میکند و بیشک سبک هنر با فرهنگ جامعه ارتباط مستقیم دارد. به همین سبب، در شعر فارسی میتوان عناصر فراوانی یافت که از فرهنگ اسلامی – ایرانی نشأت گرفته و در سبک سخن شاعران تجلّی یافته است.
۴. مخاطبان
شاعر یا نویسنده، تنها برای ارضای خاطر خویش شعر نمیگوید و نمینویسد، بلکه مخاطبانی دارد که با هنر خویش با آنان سخن میگوید. به جز عناصر فرهنگی – که بِدان اشارت رفت – آرزوها و توقّعات و مشکلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آنان از جمله مسائلی است که شاعر یا هنرمند بِدان میپردازد و از طریق بیان این امور میان شاعر و خوانندگان، همدلی ایجاد میگردد.
میزان توجه شاعر به این گونه مسائل و دیدگاههای او، از جمله عناصری است که در سبک شاعر مؤثّر است. طبیعتاً عامل زمان و تحولات تاریخی و اجتماعی و فرهنگی، آرزوها و توقّعات قوم را دگرگون میسازد و در نتیجه، در هر دورهای، پرداختن به نوعی خاص از مفاهیم مورد توقّع مردم است. اگر فردوسی شعرِ خود را در بیانِ مسائل ملّی و میهنی به کار گرفته و نظامی به داستان پردازی روی آورده و حافظ ریای زمان خویش را به شیوهای طنزآمیز به تصویر کشیده و اگر مولوی و سعدی به تعلیم عرفان و اخلاق و تربیت همت گماشتهاند، جمله به اقتضای زمان و مطابق توقّع مردم جامعۀ عصر بوده است. علاوه بر این، اگر شاعر مخاطبانی خاص، چون درباریان، عالمان، اهل مدرسه، و عوام و… را در نظر داشته باشد، شیوۀ بیانش متفاوت خواهد بود. از این جاست که شیوۀ بیان عنصری – که برای محمود غزنوی و رجال دربار او شعر می سروده – با شیوۀ بیان عطّار که برای طبقۀ متوسط و عوام مردم شعر میگفته، تفاوتها دارد.
۵. دانشها و اطّلاعات و شغل و حرفۀ شاعر
بی شک، تحصیلات شاعر و اطّلاعات علمی و حرفهای او ناخودآگاه، در شیوۀ بیان او تأثیر میگذارد. آن گروه از شاعران فارسی زبان که در مکتبها و مدرسهها در آموختن علم و فنون گوناگون وقت گذراندهاند، به هنگام شاعری در ابداع مفاهیم و معانی، از اصطلاحات و مبانی علمی زمان خود بهره گرفتهاند. انعکاس اطّلاعات حکمی عنصری در شعر او و دانسته های ریاضی و طبی و فلسفی انوری در دیوان وی و اطّلاعات طبی خاقانی در شعر او و اطّلاعات وسیع دینی و کلامی مولوی در مثنوی و امثال آن، شاهد این مدعاست.
شغل و حرفه نیز – که در زمرۀ اطّلاعات است – در شیوۀ بیانِ شاعر یا نویسنده مؤثّر است. بدین سبب، صور خیال و برخی لغات و ترکیبات و تعبیرات و مفاهیمی که طبیب شاعر و فقیه شاعر و معلّم شاعر و برزیگر شاعر در شعرِ خود به کار میگیرند، متفاوت خواهد بود. آراستگی و پیراستگی و استحکام زبان شعر یا نثر نیز، با تحصیلات شغل بیارتباط نیست. سستی زبان و ابتذال ترکیبات و تعبیرات در گروهی از شاعران قرن نهم به بعد، در واقع، معلول بیسوادی و عامی بودنِ آنان است، زیرا ذهن و خاطر درس نخوانده و ناپروردۀ آنان نمیتوانسته است ترکیب و تعبیری را که در زبان عوام به کار میرفته، اقتباس کند و آن را از ابتذال خارج سازد و در شعر به کار گیرد.
۶. موضوع سخن
بی شک موضوعی که شاعر به اقتضای زمان و توقّعات قومی و ملّی برای شعرِ خویش برمی گزیند، در شیوۀ بیان او مؤثّر است، زیرا هر موضوعی شیوۀ بیانی خاص میخواهد و شاعر خوب و صاحب سبک کسی است که شیوۀ بیان متناسب با موضوع را یافته باشد. یکی از علل اختلاف لغات و ترکیبات و صور خیال و لحن کلام در حماسه و مدیحه و اشعار بزمی و انتقادی و عرفانی و امثال آن، همین است.
۷. محیط جغرافیایی
شاعر بسیاری از عناصر شعری خویش، مانند مواد صور خیال و مفاهیم و تمثیلات خویش را از محیط اطراف خود میگیرد. به همین سبب، اگر مقلّد نباشد، تأثیر محیط جغرافیایی که در آن زندگی میکند، در شعرش مشهود است. شک نیست که شاعرانی که در مازندران یا خراسان یا آذربایجان یا مناطق مرکزی و جنوبی ایران به دنیا آمده و زندگی کردهاند، از نظر تأثیر محیط با یکدیگر متفاوتاند. در شعرِ منوچهری دامغانی – در توصیفها و صور خیال – هم رنگ سرزمین شمال و هم تأثیر مناطق بیابانی و خشک دیده میشود. تمثیلهای ساحل و دریا و قایق و نام کوهها و درختها و پرندگان محلّی در شعر نیما یوشیج از این نوع است. علاوه بر این، نوع آب و هوا و محیط در شخصیت و خلق و خوی انسانها نیز بیتأثیر نیست و آن نیز، در سبک انعکاسی تواند داشت.
منابع و مآخذ
۱. درآمدی بر سبک شناسی ساختاری، دکتر محمد تقی غیاثی.
۲. درآمدی بر سبک و سبکشناسی در ادبیات، دکتر محمود عبادیان.
۳. سبکشناسی، محمد تقی بهار.
۴. سبکشناسی شعر، دکتر سیروس شمیسا.
۵. سبکشناسی شعر پارسی از رودکی تا شاملو، دکتر محمد غلامرضایی.
۶. سبکشناسی (نظریهها، رویکردها و روشها) دکتر محمود فتوحی رودمعجنی.
۷. فرهنگ توصیفی ادبیات و نقد، جی. ای، کادن، ترجمۀ کاظم فیروزمند.
۸. کلیات سبکشناسی، دکتر سیروس شمیسا.
دیدگاهتان را بنویسید