مکتب وقوع
مکتب وقوع
school of occurrence
قرن دهم دورۀ بینابین سبک عراقی و هندی است. غزل این دوره، غزل حد واسط است. در اوایل قرن دهم شیوۀ تازهای در غزل فارسی پدید آمد که میتوان آن را مکتب وقوع یا شیوۀ بیان حال و یا طرز شرح جزیی گویی نامید.
مکتب وقوع و واسوخت در این دوره کوششهایی است برای کنار نهادن سبک قبلی و رسیدن به سبکی جدید. تذکرهنویسان این طرزه تازه را به نامهای مختلفی نامیدهاند. برخی آن را شیوه وقوع و بعضی طرز وقوع و پارهای دبستان وقوع و برخی دیگر واقعه گویی و بیشتر زبان وقوع گفتهاند.
این مکتب تازه را که برزخی است میان شعر دورۀ تیموری و سبک معروف به هندی «زبان وقوع» میگفتند. و غرض از آن بیان کردن حالت عشق و عاشقی از روی واقع بود؛ و به نظم درآوردن آنچه که در میان طالب و مطلوب به وقوع میپیوندد. یعنی شعر ساده و بیپیرایه و خالی از هرگونه صنایع لفظی و اغراقات شاعرانه.
در زبان وقوع دیگر جناس لفظی و معنوی و ارسال المثل و ردّالعجز علی الصدر و کنایه و استعاره وایهام و ابهام و مانند اینها وجود نداشت، بلکه صاف و صریح زبان حال بود و بیان واقع.
دربارۀ زمان دقیق شکل گیری وقوع گفتهاند: این سبک در ربع اول قرن دهم هجری به وجود آمد، در نیمۀ دوم همان قرن به اوج رسید و تا ربع اول قرن یازدهم ادامه یافت. اساس شعر این مکتب این است که وقایع عاشق و معشوق و حالات آنان مبتنی بر واقعیت باشد یعنی به طرز حقیقت نمایی بیان شود. از این رو مکتب وقوع زبان حسب حال و واقعیت است.
برخی از تذکرهنویسان پایهگذار مکتب وقوع را لسانی شیرازی میدانند ولی اغلب مؤسس آن را شرف جهان قزوینی دانستهاند. اما سلسله جنبان همه این شاعران بابافغانی شیرازی است.
محتشم کاشانی، وحشی بافقی، لسانی شیرازی، اهلی شیرازی، فغانی شیرازی، اشرف جهان قزوینی، هلالی جغتایی و لحافدوز همدانی از معروفترین سخنوران این مکتب بهشمار میروند.
مرام نامۀ اعضای مکتب وقوع
همۀ وقوعیان پیروان یک مکتب هستند به این دلایل:
۱.آنها اصول زیبایی شناختی، مبانی معرفتی و جهان نگری مشخصی دارند.
۲.درون مایۀ شعر خود را بیان حال میدانند و با اصطلاح «شعر حالی» و «حسب حال سُرایی» از آن یاد میکنند. همگی متعهد به بیان واقعی حالت و عواطف عاشقی در غزل هستند و پای از این دایره بیرون نمیگذارند.
۳.وقوعیان به ضرورت ساده گویی در بیان حالات واقعی خود آگاهند.
۴.مناسبات انسانی و آفرینش شعری وقوعیان بر پایۀ «عشق مجازی» است. آن ها در نظر و عمل به مبانی فکری و قواعد زیباییشناسی این اصل پایبند ماندهاند.
۵.عشق وقوعی دارای اصولی مانند جفاکشی، وفاداری و نامرادی است و همۀ شاعران وقوعی سخت بدان پای بند هستند.
۶.نگرش وقوعی در تقابل با نگرش استعلایی غزل صوفیانۀ قرن قبل از آن پدید آمد.
۷.مکتب وقوع مرامنامۀ خود را دارد. اصطلاح «دستورالعمل ما » در منابع وقوعیان آمده است.
۸.وقوعیان نظام استعاری و نشانههای ادبی مشترکی دارند و از خلق استعارات خاص، مضمون خاص، خیال خاص و معانی متفاوت پرهیز میکنند.
۹.شاعران مکتب وقوع در پی آفریدن زبان شخصی و متمایز نیستند. بنابراین ما با یک مکتب روبرو هستیم نه با یک سبک.
غزل پر کاربردترین قالب در مکتب وقوع
غزل پر کاربردترین قالب در مکتب وقوع است شاید به این دلیل که بیشترین ظرفیت را برای بیان عواطف عاشقانه دارد و از دیرباز برای بیان عواطف شخصی مورد استفاده واقع میشده است و طول آن به گونهای متناسب با حالت عاشقی است چرا که حالتهایی مثل دلتنگی و سرمستی که به عاشق دست میدهد طولانیتر از قالبهایی مثل رباعی و دوبیتی است و از طرفی آن حال آن قدر دوام نمیآورد که ظرف یک قصیدۀ بلند را پر کند.
غزل وقوعی به سبب سادگی و نسبتش با عواطف طبیعی، پسند مردم عوام افتاده بود. شاه، وزیر، عالم دینی، کله پز، پوستین دوز، دانشمند و بی سواد همه در خلوت و جلوت از شعر سادۀ وقوعی بهرۀ یکسان و درک همسانی داشتند.
از منظر ذوق کلاسیک قبول عامه، نشان سستی و نقصان شعر است و بسیاری از هنرمندان و منتقدان عوام پسندی را مانع رشد هنر میدانند. اینکه درست در پایان قرن دهم شعر نازک خیال پدیدار میشود بازتابِ سیری و ملالِ ذوقها از طرز وقوع و زوال خلاقیت در آن است و واکنشی به ساده گویی و عوام پسندی غزل وقوع. دیگر دلیل افول وقوع، سقوط اخلاق میان شاعران بوده است.
اگر صفاتی که تذکرهنویسان برای اغلب شاعران وقوعی آوردهاند را فهرست کنیم شاعران در شمار شخصیتهای نا متعادل و بزهکار جامعه هستند. آشفتگی ظاهری، بد دهنی، جنون زدگی، لوندی، بیقیدی و الابالیگری از اوصاف عمومی شاعران قرن دهم است. معشوق واقعی و عشق نیز واقعی است. در این میان بعید نیست اگر طبیعت انسانی میل به نفسانیات و امیال فرودین طبع بکند. از قراین برمی آید که وحشی و محتشم نیز جانب اخلاق را رعایت نمیکردهاند.
ویژگیهای مکتب وقوع
۱.نخستین ویژگی مکتب وقوع و سبک هندی وجود لغات و تعبیرات عامیانه است.
۲.جزیی گویی، مراد از جزیی گویی بیان جزئیات رفتار عاشق و معشوق است.
۳.تازه جویی، غزلسرایان سبک عراقی در ماجراهای عشقی تنها کلیاتی را مطرح میکردند اما شاعران مکتب وقوع این حصار محدود را شکستند و بسیاری از حرکات عاشق و معشوق را نیز به شعر در میآوردند.
۴.مضمونسازی، ازخصوصیات مکتب وقوع و سبک هندی است و آن با طرح مسائل تازه باریکاندیشی و جزیی گویی از یک ریشهاند. مراد از مضمون آفرینی آوردن تصویرها، تحلیل ها، تشبیهات، استعارات و حیرت آفرینی هایی تازه است که در مکتب وقوع به فراوانی دیده میشود.
سبک واسوخت
در نیمۀ دوم قرن دهم واکنش به افراط در عاشقی و شیدایی به شکل روگردانی از معشوق نمایان شد. شاعران، شیدایی، تسلیم و آزارخواهی را ترک کردند و راه مخالفی پیش گرفتند تا بیزاری و نفرت از معشوق جفاکار را بیان کنند و ترک او بگویند. این واکنش شعری به ظهور سبکی به نام واسوخت انجامید. واسوخت عبارت بود از روگردانی و اظهار بیزاری از معشوق.
غزلهایی که محتوای آزردگی از معشوق، روگردانی، خشم و نفرت از وی و طرد و ترک او را بیان میکند همه از نوع غزل واسوخت به شمار میرود.
در غزلهای شاعران پیش از قرن دهم گاه تک بیتی یا غزلی دال بر بیزاری از معشوق دیده میشود؛ اما این تجربه که خلاف سنت تغزلی فارسی بود به شکل گستردهای در غزل وقوعیان بازتاب یافت. واسوخت که واکنشی تند به سوختن افراطی و شیداگری ذلیلانۀ عاشقان وقوع بود به یک سبک متمایز یا «پادسبک» برای غزل عاشقانۀ قرن دهم بدل شد.
از محتشم گرفته تا تذکره نویسان قرن دهم اصطلاح واسوخت را در معنای ادبی (بیزاری و روگردانی از عشق) به کار بردهاند اما شاعرانی هستند که واژۀ واسوخت را در معنایی غیر از «اعراض و روگردانی از معشوق» به کار بردهاند؛ مثلاً صائب تبریزی، واسوختن را در معنی «دوباره سوختن» آورده: «که از واسوختن گردد عیار سوختن پیدا». در دیوان شاعران مختلف تا پایان قرن دوازدهم، واسوخت در دو معنای سلبی(ناسوختن) و ایجابی (دوباره سوختن) به کار رفته است. از شاعران مطرح سبک واسوخت میتوان از محتشم کاشانی و وحشی بافقی نام برد.
منابع و مآخذ
۱.تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا.
۲.درباره ادبیات و نقد ادبی، دکتر خسرو فرشید ورد.
۳.سبکشناسی شعر، دکتر سیروس شمیسا.
۴.صد سال عشق مجازی: مکتب وقوع و طرز واسوخت در شعر فارسی قرن دهم، دکتر محمود فتوحی.
۵.مکتب وقوع در شعر فارسی، احمد گلچین معانی.
دیدگاهتان را بنویسید