تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام

تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام
اوضاع اجتماعی ایران تا پایان قرن چهارم
عصر سامانی را به دلایل مختلف باید یکی از درخشانترین دورههای تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و ادبی ایران به شمار آورد؛ زیرا این دوره عهد مفاخرت به نژاد و ملیت ایران و آزادی افکار و عقاید فِرَق مختلف و عدم تعصب امرا و حفظ سیاست ملی و نژادی ایرانیان شمرده میشود. یکی از امتیازات خوب این دوره نسبت به ادوار دیگر آن است که هنوز برخی از خاندانهای قدیم ایرانی که باقی بودند، توانستند در امور سیاسی و علمی وارد شوند و به شهرت برسند. ازجمله این خاندانها، دهقانان را میتوان نام برد که بسیاری از آنان در ماوراءالنهر و خراسان زندگی میکردند و از میانشان افراد مشهوری مانند «محمدبن عبدالرزاق» و «احمدبن سهل» و فردوسی و غیره برخاسته و به شهرت رسیدهاند.
از دیگر ویژگیهای این دوره آن است که بخش اعظمی از رسوم و آیینهای ایرانی قدیم به قوت خود باقیمانده بود و بسیاری از اعیاد و رسوم ملی هم در دربار امرا و هم در بین عوام برپا داشته میشد. از مهمترین خصایص عصر سامانی آبادانی کشور و وسعت بلاد و کثرت قرا و قصبات و فزونی جمعیت آنها و ثروت سرشار اهالی و وجود خاندانهای قدیم ثروتمند بود. در حقیقت میتوان گفت که این دوره، دورۀ فراوانی نعمت و کثرت جمعیت و رواج تجارت و فلاحت و وفور قصور و کهن دژها و قلاع بود.ثروت شاهان نیز به همین قیاس بود.
«ابن حوقل» ضمن اشاره به عدالت و دادگستری شاهان سامانی تصریح میکند که گرچه آنان در اخذ مالیات کمال عدل و انصاف را رعایت میکردند، اما با وجود این در حال عادی چهل میلیون در هم عواید داشتهاند و نیز تصریح میکند که مملکت آل سامان به وفور نعمت و ثروت بسیار معروف است.
نظامی عروضی نیز در آغاز داستانی که مربوط به قصیدۀ معروف «بوی جوی مولیان» رودکی است، دربارۀ ثروت و آبادانی و امنیت مملکت سامانیان در زمان حکومت «نصربن احمد» مینویسد: چنین آوردهاند که نصربن احمد که واسطۀ عقد آل سامان و اوج دولت آن خاندان ایام ملک او بود و اسباب تمتع و علل ترفع در غایت ساختگی بود، خزائن آراسته و لشکر جرّار و بندگان فرمانبردار.
یکی از آشکارترین و مهمترین نشانههای عدالت اجتماعی در یک جامعه، به خصوص در خواص قدیم که نشان دهندۀ سطح آگاهی عمومی نیز هست، عدم تعصبات مذهبی و فرقهای است که حکومتها در آن نقش تعیینکنندهای دارند. بر روی هم این شرایط در ایران قرن چهارم و حتی اوایل قرن پنجم، غیر از آن نواحی که تحت تسلط سلطان محمود غزنوی قرار داشت، حاکم بود.
در ایران قرن چهارم که بیشترین بخش آن مربوط به روزگار سامانیان است، ادیان قدیم هنوز پا بر جا بودند و در بسیاری از نواحی ایران عیسویان ویهودیان و زردشتیان زندگی میکردند و از این میان آیین زردشت بیش از سایر ادیان رواج داشت، چنانکه در شهرها و روستاهای فارس زرتشتیان زیادی میزیستند.
به جرأت میتوان گفت که فقط در دورۀ کوتاه تاریخ سامانیان به اندازه تمام دنیای قرون وسطی ، شاعر، نویسنده، ادیب، سیاستمدار، حکیم، فیلسوف، ریاضیدان، منجم، پزشک و دانشمند داریم. شگفت اینکه در دورۀ سامانیان به مردم خردمند، به شاعران، نویسندگان و دانشمندان اهمیت میدادند و هیچگونه گزینشی از افراد وابسته و غیر وابسته، خودی و یا ناخودی در جامعه وجود نداشت و مردم عادی مانند ثروتمندان و اشراف از امتیازهای اجتماعی به صورت برابر برخوردار بودند. تا آنجا که در دورۀ موردبحث اکثر فقها، علما، دانشمندان و وزرا از طبقات متوسط و پایین جامعه هستند و تقریباً تمام افراد جامعه به طور یکسان به علم و دانش دسترسی داشتهاند. تنها در شهری چون نیشابور هشت کتابخانه وجود داشت. شهرهای بزرگی مانند ری، بخارا و سمرقند که مراکز حکومتی بودند، نمونۀ کاملی از شهرهای پیشرفته زمان خود محسوب شدهاند.
نخبه گرایی هم یکی دیگر از سیاستهای پسندیده پادشاهان آل سامان بود. آنان در حوزههای صنعتی، علمی، ادبی و سیاسی همواره به دنبال نخبگان جامعه بودند. حتی «امیراسماعیل سامانی» به دلیل جهتگیری نخبهگرایانهاش بارها مورد نکوهش کوته نظران قبیله گرای متفرعن قرار گرفت. یکی دیگر از ابتکارات آل سامان که نشان دهندۀ حساسیت زیاد آنها به دادگری و عدالت پروری است، این بود که به همت امیر اسماعیل دیوان خانهای در بخارا برای رسیدگی به شکایات مردم و احقاق حقوق آنان تأسیس شد.
شعر و ادب ایران تا پایان قرن چهارم
ازآنجا که اثر منظوم معتبر و قابل توجهی از دورۀ پیش از سامانیان (طاهریان و صفاریان) در دست نیست، نمیتوان در خصوص زندگی و شعر شاعر آن عصر به بحث و بررسی مطلوب و مقبول پرداخت. چرا که از چند شاعر منسوب به آن دوره (محمدبن وصیف، بسام کرد (کورد)، فیروز مشرقی و… ) تنها پنجاه و هشت بیت باقی مانده است.
دورۀ سامانیان را میتوان نخستین دورۀ پیشرفت ادبیات فارسی شمرد. پادشاهان معارف پرور و هنردوست سامانی و وزرای دانشمند و دانش دوست آنان در ترویج علم و ادب میکوشیدند و صلههای گرانبها به سخنوران میدادند. تشویق های بیسابقۀ آنان بود که باعث شد شمارۀ سخن سرایان در این دوره فزونی یابد. تذکرۀ لباب الباب از بیست و هفت شاعر پارسی گوی نام برده که همه در این عصر میزیستند.
موضوعات شعری و انواع ادبی تا پایان قرن چهارم
موضوعات شعری این عصر، گذشته از وصف، مدح و ستایش، معانی تغزّلی و احساسی، حماسه، داستان سرایی، حکمت و وعظ بوده که در قالبهای قصیده، قطعه، مثنوی و رباعی سروده شده است. مدیحه سرایی که به تقلید از شعرای عرب، از آغاز ادب فارسی معمول شده بود، در عهد سامانی نیز یکی از مهمترین موضوعات شعری بود و شعرای بزرگ درباری به مدح پادشاهان و وزرا و رجال سیاسی میپرداختند.
تغزلات در آغاز قصاید نیز در این عصر، مخصوصاً از اواسط عهد سامانی رایج شد و اولین شاعری که در این عهد توانست تغزلاتی شیرین بسراید و بین تغزل و مدح پیوندی استادانه ایجاد کند « دقیقی» بود. دورۀ سامانی را باید مهمترین دورۀ حماسه سرایی در ایران به شمار آورد؛ زیرا در اوایل آن «مسعودی مروزی» و و در اواسط آن دقیقی اثر حماسی خود را پدید آوردند و فردوسی نیز بیشترین قسمت شاهنامه را در این عهدسرود.
آوردن وعظ و حکمت و پند و اندرز نیز از اوایل قرن چهارم در قالب قطعات کوتاه رایج بود، اما تنها شاعری که در این کار همت گماشت و قصایدی کامل در این موضوع ساخت «کسایی مروزی» بود که بعداً مورد تقلید ناصر خسرو قرار گرفت. همچنین داستان سرایی و قصه پردازی و آوردن حکایات و امثال در این عهد معمول بوده است. رودکی غیر ازمنظومة «کلیله ودمنه» که نخستین منظومۀ حکمی این دوره بود، شش منظومۀ دیگری نیز داشته که به وزنهای مختلف سروده بود. مثنویهای دیگری هم مثل «یوسف و زلیخا» منسوب به «ابوالمؤید بلخی» و «آفرین نامه» از « ابوشکور بلخی» در این دوره سروده شدند.
دورۀ عظمت غزنویان که با روزگار شهرت فردی مقارن است، علمای نامی داشته که درعلوم و ادبیات استادان عصر بودهاند. در همین عهد بود که سلسله غزنوی به کوشش سلطان محمود به اوج بزرگی رسید و شهرغزنه مرکزی تازه برای علوم و ادبیات گردید. اقتدار غزنویان در دورۀ محمود پسر سبکتکین بود که در سال ۹۱۳. ق در بلخ جلوس و تا وفاتش که در ۴۲۷ ه. ق اتفاق افتاد سلطنت کرد. محمود استعداد نظامی داشت و در هند فتوحات کرد و از معابد آنجا مانند سومنات و غیره گنجها میآورد.
این پادشاه به زبان و ادبیات فارسی مانند بعضی دیگر از پادشاهان غزنوی خدمت کرد. زیرا شعرا و ادبا را حرمت گذاشت و بیجهت نیست سخنگویان بزرگ مانند عنصری و فرخی و فردوسی او را مدح کردهاند. گویند نزدیک چهارصد تن از شاعران در دربار وی گرد میآمدند. محمود نیز به پارسی شعر میساخته و در نثر فارسی نوشتههایی دارد. در تذکرۀ لباب الالباب این ابیات که در سوگواری همسر محبوبش به نام گلستان به او نسبت داده شده:
«تا توای ماه زیر خاک شدی/خاک را بر سپهر فضل آمد/ دل جزع کرد، گفتم: ای دل صبر/ این قضا از خدای عدل آمد/ آدم از خاک بود و خاکی شد/ هر که زو زاد، باز اصل آمد».
نیز به موجب همان تذکره چون سلطان پس از آن همه خوشگذرانی وکشورستانی کم کم پایان عمر را احساس کرد و نزدیکی مرگ را دریافت، این ابیات عبرت خیز را سرود:
«به تیغ جهانگیر و گرز قلعه گشای/ جهان مسخّر من شد چون تن مسخّر رأی/ گهی به عزّ و به دولت همی نشستم شاد / گهی به حرص همی رفتم ز جای به جای/ بسی تفاخر کردم که من کسی هستم/ کنون برابر بینم همی امیر و گدای/ چو مرگ تاختن آورد هیچ سود نکرد / بقای خدای است و ملک، ملک خدای».
بعضی از جانشینان محمود مانند سلطان مسعود و ابراهیم و بهرام شاه نیز طرفدار گویندگان و ادیبان بودند ولی دراین کار به پایۀ محمود نرسیدند مخصوصاً که غزنویان در معرض هجوم سلجوقیان گردیدند و از ترویج علم و ادب بازماندند. گرچه حکومت آنها در هندوستان تا ۵۱۲ ه. ق یعنی تا پایان سلطنت خسرو ملک تاج الدوله غزنوی ادامه یافت. نکتهای که بدان توجه باید داشت اینست که با اینکه غزنویان ازنظر نژاد غیر ایرانی بودند ولی به تدریج به حکم طبیعت ایرانی شدند و حکومت آنها حکومت ایرانی محسوب است نه حکومت بیگانه.
شعر فارسی که از دورۀ سامانی رونق گرفته بود، در این دوره راه رشد وکمال پیمود به طورکلی میتوان شاعران دورۀ غزنوی را به دو گروه دستهبندی کرد:
الف)شاعرانی مانند فردوسی که بخش عمدهای از عمر خود و دوره شاعری در دوره سامانیان سپری شده بود و هنگام به قدرت رسیدن غزنویان در سنین میانسالی و پیری به سر میبردند.
ب)شاعرانی که در روزگار حکومت غزنویان پای به عرصه سخنوری نهادند مانند عنصری، فرخی، منوچهری و عسجدی
علاوه بر جنبههای فنی و بلاغی که بیانگر سبک و روش هر یک از شاعران این دوره است، یک تفاوت عمده و اساسی بین این دو گروه از شاعران دیده میشود. بدین گونه که چون سامانیان بیشتر در صدد احیای فرهنگ ایرانی بودند کمتر از شاعران انتظار ستایشگری داشتند، بنابراین در آثار برجای مانده از این دوره تأمل نثر و نظم مانند تاریخ طبری، شاهنامه دقیق و شاهنامه فردوسی مدح و ستایشهای اغراقآمیز کمتر دیده میشود. اما پادشاهان غزنوی چون از نژاد غیر ایرانی بودند، برای یافتن محبوبیت نزد مردم نیاز داشتند که با تبلیغات گسترده قدرت و فعالیتهای خود را عملی سازند.
علاوه بر این وجود تعداد زیادی از شاعران منسوب به دربار از لوازم شکوه و جلال دستگاه حکومت به شمار میرفت و حمایت از شاعران میتوانست در جذب تعداد بیشتری از سخنوران مؤثر باشد و درنتیجه بر شکوه دربار بیفزاید. به همین سبب توجه شاهان غزنوی به شاعران و سخنوران برای ترویج فرهنگ ایرانی نبود بلکه آنان با این کار در صدد دستیابی به هدفهای یاد شده بودند.
از این رو برای شاهان غزنوی مدح و ستایش اهمیت زیادی داشت و شاعران نیز برای یافتن پایگاهی مناسب و برخورداری از موقعیتهای مادی و مقامی به مدح و ستایش مبالغهآمیز آنان میپرداختند. بنابراین میتوان گفت که شعر شاعران گروه اول برای احیای فرهنگی و گسترش و رونق زبان فارسی و سخن گروه دوم برای جلب خشنودی و رضایت شاه و به دست آوردن صله، رفاه و آسایش بوده است.
برخورداری اغلب گویندگان این عصر از زندگی مرفه و معاشرت با امرا و وزرا و بزرگان و خوشگذرانیهای آنان در مجالس پرشکوه باعث شده است که شعر این دوره پیوسته از کامرانیها و عشرتها سخن گوید و کمتر در آن از نامرادی و بدبینی و انزوا یاد شود. در این روزگار، از انواع شعر آنچه در دربار غزنه رواج داشت، قصیده بود؛ و محمود غزنوی از ثروت بیکرانی که گرد آورده بود جایزههایی به شاعران بخشید که در دربار سلاطین غزنوی قبل از او سابقه نداشت. در این دوره، شعرای بزرگ درباری به مدح پادشاهان و رجال درباری سرگرم بودند، معمولاً هر شاعر مدّاح حقوق داشت و در برابر آن موظف بود پادشاه را در اعیاد و ایام رسمی و فتوحات و غیره مدح و تهنیت گوید و با هر مدحی ممکن بود جوایزی جدید نیز دریافت کند.
این نکته هم شایان توجه است که یکی از علل بخشیدن مال فراوان در برابر مدایح شعرا علاقهای بود که شاهان به بقاء و ماندن نام و کسب شهرت رواج و اهمیت در میان مردم داشتند و در حقیقت مداحان به وسیلهای برای تبلیغ بدین منظور محسوب میشدند.
سلطان محمود مبلغهای هنگفتی را برای شکوهمند ساختن دربار خود، بنا نمود، بناهای باشکوه گوناگون و برانگیختن انگیزۀ در سخنوران هزینه کرد؛ زیرا خوب می دانست که این کار به خودی خود به جای گیر ساختن آوازه و قدرت او کمک خواهد کرد و بدین سال به گونۀ بزرگترین ادب و هنرپرور زبان پارسی که تا آن زمان پدید آمده بود آواز یافت.
ستایشگران سلطان که حتی در سفرهای جنگی نیز همراه موکب میشدند، در مورد جهانگشاییهای او قصیدهها می سرودند و سلطان را از پهلوانان قدیم و قهرمانان شاهنامه برتر می شمردند و این امر، دلیل ضعف روح ملی در شعر گویندگان درباری است. سلطان محمود غزنوی به مداحان خود صله میداد و گذشته از علاقهای که به نشر نام و آوازة خویش در قلمرو شاهان دیگر داشت، از خوشامدگویی های گزافهآمیز قصیده سرایان لذت میبرد و دروغهای ستایش گرانی که او را بدین گونه ریشخند کرده بودند، خاطرش را از لذت و غرور سرشار میکرد. ازاین رو، در دستگاه وی بازار شاعران چندان گرم بود که تا قرنها بعد شاعران دیگر بر ثروت و مکنت عنصری و فرخی رشک میبردند.
در بیشتر قصاید، شاعران، نخست طبیعت را با جزئیات آن از بهار و خزان گرفته تا صبح و شب و ابر و خورشید و… توصیف میکردند. پس از آن به مناسبت از سلطان یا وزیر یا امیر یاد مینمودند، بزرگواریهای ممدوح را باز میگفتند، از بخت و دولت و رادی و دانش و دلاوری و شجاعت او با بیانی مبالغهآمیز سخن میگفتند و در آخر او را دعا میکردند و در بعضی موارد به صراحت یا به کنایه از او درخواست صله میکردند.
ویژگیهای شعری این دوره
شعر این دوره ازنظر قالب، وزن و تنوع موضوع، راه تازهای در پیش گرفت. گزینش بحرهای تازه و مناسب، واژههای نو و رعایت تناسب بین لفظ و معنی و استفاده از صور خیال و آرایههای لفظی و معنوی جدید از نوآوریهای آن به شمار میآید. شعر این دوره که با مدح آغاز شده بود با مضامینی همچون وصف طبیعت، تغزلات دلانگیز، داستان سرایی، پند و اندرز و مضامین عاطفی زینت و لطافت خاصی پیدا کرد.
از خصایص شعر فارسی در این دوره، فزونی عدد شاعران است؛ تعداد گویندگانی که نام آنان درمجموعهها و تذکرهها و تاریخ ادب این دوره ثبت شده بسیار است، باوجود اینکه محیط شعر فارسی دری از حدود مشرق ایران تجاوز نمیکرده است. شاعران این عهد در تلفیق کلام و بیان مضامین و افکار بدیع و فصاحت مهارت داشتند و همیشه پیشرو سخنوران بعدی بودهاند و استادان بنامی که در این عهد به ظهور رسیدهاند مثل رودکی، ابوشکور، دقیقی، فردوسی، عنصری و فرخی و منوچهری فصیحترین شاعران پارسی گوی به شمار میرفتند.
علت این امر خودی بودن زبان برای این گویندگان است. به این معنی که شاعران برای تحصیل و آموختن زبان دری چندان نیازی به ممارست و تلاش نداشتند. برخلاف آنان سخنورانی مانند شاعران قرن ششم در عراق و آذربایجان و جاهای دیگر برای اطلاع از زبان پارسی دری به مطالعه و دقت در دیوانهای شاعران خراسان و ماوراءالنهر نیاز فراوان داشتهاند.
علاوه بر کثرت شعر در این دوره، سادگی و روانی کلام و اندیشه از خصایص عمدۀ شعر این دوره است. چرا که گوینده به سهولت و بیزحمت به بیان مضامین باریک دست مییازد. از خصایص دیگر این دوره، تحول اوزان شعری و تکامل آنها است و به این ترتیب گنجانیدن الفاظ در بحور شعر آسانتر و اوزان مطبوعتر شد.
ازنظر فکری شعر این دوره به طور کلی شعری شاد و به دور از یأس و بدبینی است که یکی از علل اصلی آن را میتوان زندگانی مرفه اغلب گویندگان این عصر و معاشرت آنها با امرا و وزرا و رجال ثروتمند و خوشگذرانیهای آنان در مجالس باشکوه دانست که باعث شده است در شعر این دوره، به کامرانیها و خوشیها پرداخته شود و از ناکامی و یأس و انزوا و انقطاع از خلق و نظایر آن کمتر سخن به میان آید. به همین دلیل خواننده با خواندن اشعار این عهد، بیشتر احساس شادی و نشاط میکند تا غم و اندوه. حتی در مواردی هم که شاعران از بیوفایی جهان و نامرادی آدمیان سخن نمیگویند، از سخنان خود نتایج مثبت میگیرند.
منابع و مآخذ
۱. از گذشتۀ ادبی ایران، دکتر عبدالحسین زرین کوب.
۲. تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا.
۳. تاریخ ادبیات ایران، دکتر صادق رضازاده شفق.
۴. تاریخ ادبیات ایران، دکتر علی اصغر میر باقری فرد و…
۵. تاریخ ادبیات ایران، یان ریپکا، ترجمه دکتر عیسی شهابی.
۶. چهارمقاله، نظامی عروضی سمرقندی.
۷. سبکشناسی شعر، دکتر سیروس شمیسا.
دیدگاهتان را بنویسید