کنایه
کنایه «Metonymy» چیست؟ ارکان و انواع آن
آخرین باب از ابواب چهارگانه علم بیان سنّتی، باب کنایه (مجاز، تشبیه، استعاره، کنایه) است. البته ادبای قدیم کنایه را مستقلاً موردبحث قرار ندادهاند و اگر از کنایه سخن گفتهاند بسیار کلی بوده است و طرح این بحث به صورت مستقل و مدون، مربوط به ادبای متوسط و متأخّر است.
كنایه واژهای عربی است كه در زبانِ فارسی نیز به كار میرود. این كلمه در اصل مصدرِ ثلاثی مجرد از باب نَصر- ینصر یعنی «كنی – یكنُو» یا ضَرَب – یضرِب یعنی «كنی – یكنی» است و ازنظر واژگانی پوشیده گویی و نداشتن صراحت در گفتار معنی میدهد.
در زبان انگليسی میتوان معادل كنايه را kenning كه از فعل Kenna به معنی دانستن و شناختن، از عبارت لاتينِ Kenna eitt Vij به معنی بيان كردن چيزی بر اساس چيزی ديگر دانست.
كنایه در اصطلاح آن است كه لفظی را بگویند و از آن لازم، معنی مجازی اراده كنند. به این شرط كه ارادۀ معنی حقیقی نیز جایز باشد. کنایه جمله یا ترکیبی (از قبیل ترکیبات وصفی: آزاده تهیدست، ترکیبات اضافی: آب روان، صفات مرکب: بینمک، مصادر مرکب: لب گزیدن) است که مراد گوینده معنای ظاهری آن نباشد، اما قرینۀ صارفهای هم که ما را از معنای ظاهری متوجه معنای باطنی کند وجود نداشته باشد. از این رو کنایه یکی از حساسترین مسائل زبان است و چه بسا خواننده مراد نویسنده را از کنایه درنیابد. پس فقط کسانی که با یک زبان آشنایی کامل دارند از عهدۀ فهم کنایات آن برمیآیند. همین طور بسیاری از فارسی زبانان امروزی از عهدۀ تشخیص کنایات ادبیات قدیم فارسی برنمیآیند.
چنانکه گفتیم کنایه ذکر مطلبی و دریافت مطلبی دیگر است و این دریافت بیشتر از طریق انتقال از لازم به ملزوم و یا برعکس صورت میگیرد. مثلاً ازجملۀ «در خانهاش همیشه باز است» مراد این است که او بخشنده است، زیرا لازمۀ بخشنده بودن این است که در خانۀ شخص بر روی مردم باز باشد. باز بودن در خانه مکنیّ به و بخشنده بودن مکنیّ عنه است.
کنایه در لغت به معنی پوشیده سخن گفتن است، اما در علم بیان عبارت است از ایراد لفظ و ارادۀ معنی غیرحقیقی آن، به صورتی که بتوان معنی حقیقی آن را نیز اراده کرد. در روش كنایه، شاعر اندیشۀ خویش را كاملاً پوشیده و پنهان عرضه میکند و این خواننده است كه با تأمّل، درنگ و كوشش ذهنی، معنا و مفهوم موردنظر را درمییابد.
در کنایه قراین راهنما به معانی بعدی یا نشانههای بعدی برخلاف استعاره بیرون از خود کنایه نیست. در ساخت و بافت کنایه، خود کنایه و معنی اصلی حاصل از تکتک کلمات یعنی معنی حقیقی و نزدیک کنایه نهفته است. به عبارت دیگر، بافت و ساخت کنایه و معنی اولیۀ آن بالقوه دارای امکاناتی است که با تأمل بر آن فعلیت بخشیدن به معانی ثانوی کنایه ممکن میگردد.
آنچه ذهن خواننده را از معنی حقیقی و اولیۀ کنایه منصرف میکند تا در پیشناخت معانی بعدی و سرانجام معنی نهایی برآید یا غرابت و ناآشنا بودن معنی اولیۀ آن است و یا زمینۀ کلی سخن است که در آن کنایه به کار رفته است و کنایه در معنی اولیه و حقیقی خود با آن زمینه ناسازگار مینماید. البته در اغلب موارد هر دو عامل باهم حضور دارند.
با کنایه کلام فرسودۀ خبری غرابت و تازگی پیدا میکند. کنایه کیمیایی است که مس زبان خبری را تبدیل به زر شعر میسازد. کنایه زبان خبر را که تکراری است و فاقد زیبایی، بدل به پدیدهای شگفت و ناآشنا میکند.
برای كنایه استفادهها و كاركردهایی چون رسایی و گویایی در ایجاز كلام، تصویر سازی، دوگانگی در معنا و ابهام، اغراق، عظمت و بزرگی، كراهت و ترس از ذكر نام، رعایت ادب و معمّا را بیان کردهاند.
در کنایه با دو كاركرد عمده مواجهیم:
الف) لذّت آفرینی در بیان؛ به این معنا كه كنایه چون شیوۀ غیر مستقیمی از بیاناندیشه است، ذهن را به تكاپو و تلاشی مضاعف وا میدارد تا برای فهم معنای واقعی كلام، به ایجاد پیوند میان معنای واقعی و مجازی بپردازد و این تلاش، خود لذّت آفرین است.
ب) بیان غیرمستقیم ناخوشایندیها؛ یعنی در شیوۀ كنایه میتوان بسیاری از معانی و مفاهیمی را كه با منطق عادی گفتار تناقض دارد، لذّت بخش نیست و گاه در پارهای از موارد زشت و مستهجن مینماید، از رهگذر كنایه به اسلوبی دلكش و مؤثر و یا به شیوهای كه مخاطب از شنیدن آن اكراه و امتناع نورزد، ارائه كرد.
از آنجا که تصویر ارائه شده توسّط كنایه، در عالم واقعی نیز قابل تصوّر است، مخاطب همواره با دو تصویر مجزّا رو به روست: تصویری ظاهری كه برخاسته از مفهوم صوری كنایه است و تصویری پوشیده و باطنی كه مراد و مقصود شاعر است و خواننده باید با تلاش و تكاپوی ذهنی آن را دریابد.
از آنجا که پدیدآورندگان کنایهها مردمان عادیاند؛ خاستگاه کنایهها را باید در هنجارها، باورها و اعتقادات و راه و رسمهای زندگی مردمان عادی جستجو كرد. بر این اساس میتوان گفت آشنایی با اجتماعات انسانی و اعتقادات و کنشهای آنها، برای پی بردن به مفاهیم اصلی کنایهها اجتنابناپذیر است و از همین روست كه کنایههای برخاسته از اعصار كهن، در طول زمان به علّت عدم آشنایی با خاستگاه آنها، به فراموشی سپرده میشود و فهمیدن اینگونه از کنایهها برای عدّۀ بیشماری غیرممكن میگردد.
فاضل نظری: «داشت یوسف را به مشتی خاك عالم میفروخت/ زندگی – این تاجر طمّاع ناخنخشک پیر – ».
«ناخنخشک»: کنایه از بخیل و خسیس
حسین شنوایی: «شمشیرتان گلوی خدا را نمیبرد/ فكر كلاه دیگری از این نمد كنید».
«درست کردن کلاه از نمد»: در پی فرصتطلبی و سوءاستفاده بودن
سهراب سپهری: «حرفهایم مثل یکتکه چمن روشن بود».
«روشن»: کنایه از واضح و رسا
فروغ فرخزاد: «من خوابدیدهام که کسی میآید/ من خواب یک ستارۀ قرمز دیدهام/ و پلک چشمم هِی میپرد/و کفشهایم هی جفت میشوند».
«پلک چشم پریدن و جفت شدن کفش»: کنایه از آمدن مسافری از راه دور
کنایه از فعل
فعل یا مصدری یا جملهای یا اصطلاحی (مکنی به) است که در معنای فعل یا مصدر یا جمله یا اصطلاح دیگر (مکنیعنه) بهکار رفته باشد و این رایجترین نوع کنایه است.
فاضل نظری: «که گفته است که من شمع محفل غزلم؟! / به آب و آتش اگر میزنم به خاطر توست».
«به آبوآتش زدن»: کنایه از انجام دادن کارهای سخت و طاقتفرسا
حسین منزوی: «دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست/ آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست».
«دل به دریا زدن»: کنایه از بیپروا بودن و خطر کردن
کنایه از صفت
در این حالت، مکنی به صفتی است که از آن پی به صفتی دیگر میبرند. بهطور خلاصه، صفت را میگویند و صفتی دیگر را ارده میکنند.
حسین منزوی: «به کبر شعر مبینم که تکیه داده به افلاک/ به خاکساری دل بین که سرنهاده به پایت».
«سرنهادن»: کنایه از تواضع
فاضل نظری: «از تو شکایت کنم که خلق بگویند/ بیسر و پا با دلش کنار نیامد؟».
«بیسر و پا» کنایه از پست، فرومایه
کنایه از موصوف (اسم)
مکنی به صفت یا مجموعۀ چند صفت یا جمله و عبارتی وصفی (صفت و موصوف، مضاف و مضافالیه) یا بدلی (مضاف و مضافالیه) است که باید از آن متوجۀ موصوفی شد، یعنی به طور خلاصه وصف و صفتی را میگوییم و از آن موصوف را بپرسند.
حسین منزوی: «مرا، آتش صدا کن تا بسوزانم سراپایت / مرا باران صلا ده تا ببارم بر عطشهایت».
«سراپا»: کنایه از تمام وجود
فاضل نظری: «موج راز سر به مهری را به دنیا گفت و رفت/ با صدفهایی که بین ساحل و دریا گذاشت».
«راز سربهمهر»: کنایه از محرمانه
كنایه از نظر انتقال معنا و کم و زیاد بودن واسطهها
کنایه به معنی پوشیده سخن گفتن است و در اصطلاح لفظی است که دارای دو معنی دور و نزدیک باشد چنانکه معنای نزدیک آن کمتر موردنظر گوینده باشد. چنانکه «آب در هاون کوفتن» اگرچه کوفتن آب در هاون، عقلاً متصور است اما در معنای دور آن «انجام عمل عبث و بیهوده» موردنظر است. در کنایه بین لفظ و معنی، واسطه قرار میگیرد؛ اگر این واسطهها متعدد و شناخت آنها دشوار باشد، کنایه از نوع بعید است و اگر واسطه اندک و شناخت واسطه به آسانی میسر باشد، کنایۀ قریب یا نزدیک گویند. در کنایۀ بعید یا دور، ذهن خواننده به میزان بیشتری درگیر کشف واسطهها میشود و در درک معنا تأخیر پیش میآید به همین دلیل کشف دو معنای آشکار و نهفته در یک کنایۀ دور، لذت بیشتری به خواننده منتقل میکند. همچنین از انواع کنایه میتوان به ایماء، تلویح و رمز اشاره کرد.
۱. كنایه ایماء
آن است كه واسطههای بین مكنی به و مکنیعنه اندك باشند و دریافت معنای كنایی آسان باشد. این نوع كنایه رایجترین نوع كنایه است.
فروغ فرخزاد: «و این جهان/ پر از صدای حرکت پاهای مردمی ست که/ همچنان که تو را میبوسند/ در ذهن خود طناب دار تو را میبافند».
«بوسیدن دست کسی و درعینحال طناب دار او را در ذهن بافتن (تصور کردن)» کنایه در فعل و از نوع ایماست. مکنی عنه، دشمنی پنهان و بغض و عداوت باطنی است.
مهدی اخوان ثالث: «موجها خوابیدهاند آرام و آرام/ طبل توفان از نوا افتاده است/ چشمههای شعله ور خشکیدهاند/ آبها از آسیا افتاده است».
«آبها از آسیا افتادن»: کنایه از آرام شدنِ اوضاع نابسامان، برطرف شدن خطرها
۲.كنایه تلویح
آن است كه واسطههای بین لازم و ملزوم زیاد باشند و فهمِ مکنیعنه دشوار باشد.
احمدشاملو: «آنك قصاباناند/ بر گذرگاهها مستقر/ با كُنده و ساتوری خون آلود/ روزگار غریبی ست، نازنین/ و تبسم را بر لبها احمد شاملو: «جراحی میکنند/ و ترانه را بر دهان».
«جراحی كردن تبسم بر لبها»: كنایه از لبخند ساختگی، تظاهر به خندیدن
نیما یوشیج: «پای آبله ز راه بیابان رسیدهام/ بشمرده دانهدانه كلوخ خراب او/ برده به سر به بیخ گیاهان و آب تلخ».
«پای آبله»: كنایه از خسته و درمانده».
۳. كنایه رمز
آن است كه واسطۀ بین لازم و ملزوم (مكنی به و مکنیعنه) پنهان و مخفی باشد و فهم آن بسیار دشوار یا غیرممکن است.
مهدی اخوان ثالث: «مخبط قاطری گچ سر/كه گویی مغز خر خورده به سرقت/ گرچه كسر از سارقان سنگسر نارد».
«مغز خر خوردن»: كنایه رمز از احمق و نادان است.
سهراب سپهری: «آنچنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش/ آسمان تخم گذاشت».
«در چشمانش آسمان تخم گذاشت» کنایه رمز از انعکاس تصویر آسمان در مردمک چشم.
منابع کنایات در شعر شاعران
۱. بهرهگیری شاعران از زبان و فرهنگ و ضربالمثلهای رایج در بین مردم به عبارت دیگر، تأثیرپذیری شعر شاعران از فرهنگ عامیانه و محیط اجتماعی
۲. خلاقیت و نوآوری خود شاعران در كاربرد كنایه
فرق كنایه با استعاره
مراد از استعاره در اینجا استعاره مرکب است که ممکن است با کنایه اشتباه شود نه استعاره مفرد؛ زیرا کنایه هم بر طبق تعریف ما همیشه به صورت عبارت و جمله است و هیچ گاه بهصورت واژۀ مفرد نیست؛ اما چون قدما به این نکته توجه نداشتند کنایه را در مقابل مطلق استعاره بررسی کردهاند. بههرحال فرق کنایه و استعاره مرکب در این است که استعاره مرکب مجاز است و لذا جمله، قرینۀ صارفهای دارد که به خواننده میگوید جمله در معنای اصلی خود به کار نرفته است، اما در کنایه قرینۀ صارفهای که دال بر معنای ثانوی باشد وجود ندارد مثلاً وقتی میگوییم: فلانی در خانهاش باز است، ممکن است واقعاً مراد این باشد که کسی در خانه خود را باز میگذارد.
منابع و مآخذ
۱. بلاغت فارسی (معانی و بیان)، دکتر احمد گلی.
۲. بیان، دکتر سیروس شمیسا.
۳. زبان تصویر (علم بیان و ساختار تصاویر ادبی)، دکتر محمود فضیلت.
۴. زبان چگونه شعر میشود، دکتر تقی وحیدیان کامیار.
۵. زیبایی شناسی سخن (بیان)، دکتر میر جلالالدین کزازی.
۶. خانهام ابری است، دکتر تقی پور نامداریان.
۷. صور خیال در شعر فارسی، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی.
۸. واژگان توصیفی ادبیات (انگلیسی- فارسی)، عربعلی رضایی.
۹. مجموعه اشعار: «حسین منزوی، فاضل نظری، نیما یوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری».
Cuddon, J.A. (1979), A Dictionary of Literary termse, NewYork: penguin books.
دیدگاهتان را بنویسید