تاریخ ادبیات ایران قبل از اسلام
تاریخ ادبیات ایران قبل از اسلام
زبان های آریایی
زبانهای آریایی شاخهای از خانوادۀ بزرگ زبانهای هند و اروپایی را تشکیل میدهند. همۀ زبانهای آریایی بازماندۀ زبان باستانی هستند که میتوان آن را آریایی آغازین نامید. آریایی آغازین زبان گروهی از مهاجران هند و اروپایی بود که در حدود هزارۀ سوم پیش از میلاد از هم نژادان خویش جدا شدند و در دشتهای آسیای مرکزی رحل اقامت افکندند. این گروه خود را arya می نامیدند که به معنای «آزاده»، «نجیبزاده» و «شریف» است.
آریاییان پس از حدود ۱۹۰۰ ق. م به دو گروه بزرگ « هند و آریایی» و «ایرانی» تقسیم شدند. هند و آریاییان از طریقی خود را به آسیای صغیر و شمال بین النهرین رساندند و با خوریان درآمیختند. وجود واژههای هند و آریایی و اسامی خاص هند و آریایی در کتیبههای میخی میتنی که متعلق به فاصلۀ میان سالهای ۱۷۰۰ و ۱۴۰۰ ق. م است، نشان میدهد که هند و آریاییان در آن هنگام در بین النهرین مردمی شناخته شده بودند و حتی به طبقات حاکم راه یافته بودند. برای نمونه، در عهدنامهای حدود ۳۰۰۰ سال پیش میان شوی لولیومس، شاه هیتی و متیوزه یا کورتیوَزه، شاه میتنی که در بغازکوی ترکیه یافت شده، پادشاه میتنی نخست به خدایانی خوری سوگند خورده و سپس تعدادی از خدایان هند و آریایی را نام میبرد.
در آن هنگام پارسها در غرب و جنوب غرب دریاچۀ ارومیه و مادها در جنوب شرق آن، در نزدیکی همدان کنونی، می زیستند. سرانجام پارسها درنتیجۀ فشارهای آشوریان، اورارتوییان و یا اقوام دیگر به ناچار به سوی جنوب سرازیر شدند و در فارس کنونی سکنی گزیدند.
زبانهای ایرانی را، درست مانند زبانهای هند و آریایی و دیگر زبانهای هند و اروپایی با توجه به معیارهای اولیه برون زبانی، به طور قراردادی به سه دوره تقسیم کردهاند که عبارتنداز «ایرانی باستان»، «ایرانی میانه» و «ایرانی نو» که حد و مرز میان آنها سدههای چهارم و سوم پیش از میلاد و هشتم و نهم میلادی است. این تقسیمبندیها به قرار زیر است:
الف) زبانهای ایرانی باستان (از نگارش تا سدههای چهارم و سوم پیش از میلاد)، ثبت شده در اوستا و نوشتههای فارسی باستان – سنگ نوشته سه زبانۀ داریوش در بیستون از۵۲۱/۵۲۰ پیش از میلاد که در آن خط میخی فارسی باستان برای نخستین بار به کار رفت. به طورکلی نخستین شاهد متنی زبانهای ایرانی است که میتوان آن را تاریخگذاری کرد- و به نتایجی در خصوص زبان مادی، پهلوی اشکانی، آراخوسیایی، سکایی و مانند آن دست یافت.
ب) زبانهای ایرانی میانه (از سدههای چهارم و سوم پیش از میلاد تا هشتم و نهم میلادی و اندکی پس از آن) در غرب دارای شواهد پهلوی اشکانی و فارسی میانه و در شرق سغدی، خوارزمی، سکایی و در حد اندکی هم بلخی است.
پ) زبانهای ایرانی نو (از سدههای هشتم و نهم میلادی تا کنون)، روی هم رفته آن گروه از زبانهای ایرانی که در حد گستردهای امروزه در ایران، افغانستان، پاکستان، در جمهوریهای آسیای مرکزی یا در دیگر سرزمینهای شرقی کاربرد دارد.
الف.دورۀ باستان
این دوره از زمان وجود نخستین آثار زبانهای ایرانی، یعنی زمان تألیف گاهان زردشت (حدود سدۀ ۱۲ تا ۱۰ ق. م) شروع میشود و تا پایان دورۀ هخامنشی (حدود ۳۰۰ ق. م) ادامه دارد. از این دوره از دو زبان اوستایی و فارسی باستان آثار مکتوب باقی است. قدیمیترین آثار زبان اوستایی، مربوط به زمانی بین قرن هشتم تا دهم پیش از میلاد و قدیمیترین آثار زبان فارسی باستان مربوط به قرن پنجم پیش از میلاد است. از زبانهای سکایی و مادی نیز که مربوط به این دوره هستند جز واژههایی در منابع خارجی چیزی بر جای نمانده است.
ب. دورۀ میانه
این دوره از اواخر دورۀ هخامنشی شروع میشود و تا اوایل دورۀ اسلامی (قرن هفتم. ) ادامه دارد. شامل دو گروه است:
۱. زبانهای شرقی که به دو شاخۀ شمالی و جنوبی تقسیم میشوند. سغدی و خوارزمی جزء زبانهای شرقی شمالی و سکایی (ختنی) و بلخی جزء زبانهای شرقی جنوبی هستند.
۲. زبانهای غربی که آنها نیز به دو شاخۀ شمالی و جنوبی تقسیم میشوند. شاخۀ غربی شمالی که آن را پهلوانیگ، پهلوی اشکانی یا پارتی مینامند و در قلمرو پارتها یا اشکانیان رایج بوده است. شاخۀ غربی جنوبی که زبان رایج در فارس، در دورۀ سامانیان بوده و در نواحی دیگر نیز گسترش یافته است. این زبان در مقایسه با فارسی باستان و فارسی جدید، فارسی میانه نامیده میشود، ولی بنا بر سنت نام آن پهلوی است.
پ. دورۀجدید
این دوره از اواخر زمان ساسانی آغاز شده است و تاکنون ادامه دارد. مهمترین زبانهای این دوره فارسی است که ادامۀ فارسی میانه و فارسی میانه نیز خود ادامۀ زبان فارسی باستان است. زبانها و لهجههای ایرانی گوناگونی در قلمرو کنونی ایران و خارج از آن رایج هستند که متعلق به این دوره هستند مثل کردی، بلوچی، آسی، گیلکی، مازندرانی و غیره.
ادبیات دورۀ باستان
زبان اوستایی
زبان اوستایی، به همراه فارسی باستان، تنها زبانهای ایرانی باستان هستند که از آنها نوشتههایی بر جای مانده است؛ اما این دو زبان، ازنظر نوع مشکلاتی که پیرامون هر یک از آنها مطرح میشود، به طور اساسی با یکدیگر تفاوت دارند. فارسی باستان در اسنادی به کار رفته است که در زمان حکومت شاهان هخامنشی و به فرمان آنها، بر روی سنگ نوشته شده اند. این زبان که از نظر جغرافیایی و تاریخی جایگاهی مشخص دارد، به دلیل کمبود منابع و همچنین به دلیل نوشته شدن به خط میخی هجایی که ویژگیهای آوایی و صرفی آن را میپوشاند، دشواریهایی را به همراه دارد. بر خلاف فارسی باستان، زبان اوستایی بر مبنای کتابی که بدین زبان نوشته شده، یعنی کتاب اوستا، نامگذاری شده است. این کتاب اثری است خارج از زمان و مکان و هیچ سند تاریخی یا باستان شناسی را نمیتوان به آن ارتباط داد.
زبان اوستایی یکی از زیرشاخههای مهم گروه زبانهای ایرانی باستان است. سبب نامگذاری « اوستایی» بر این زبان هم آن است که زبان مذکور از طریق کتاب دینی اوستا شناخته شده و امروزه هیچ اثر دیگری از این زبان به جز نامۀ مقدس اوستا کتاب دینی مزدیسنان و آثار وابسته بدان، چیزی بر جای نمانده.
اوستا مقدسترین و کهنترین اثر و یادگاری است که از زبان اوستایی و از ایران باستان بر جای مانده است و علاوه بر اطلاعات زبانشناسی، از جهات دینی و ادبی و شیوۀ زندگی و اعتقادات و اندیشه پدید آورندگان آن قابل بررسی و تحقیق میباشد. بنا بر روایات سنتی زردشتی و به نوشتۀ کتاب چهارم دینکرد که از مهمترین متون فارسی میانه است، به فرمان دارای دارایان (داریوش سوم هخامنشی) دو نسخه از اوستا، یکی در گنج شایگان (گنجینه شاهی) و دیگری در دژ نبشت (مرکز نگهداری اسناد دولتی)، نگهداری میشد. این دو نسخه در حملۀ اسکندر مقدونی به دست یونانیان افتاد و از میان رفت.
ادبیات پهلوی یا «فارسی میانه»
زبان رسمی ایران در عهد اشکانیان و ساسانیان «فارسی میانه» یا «پهلوی پارسی» یا «پهلوی ساسانی» نام دارد که از ویژگیهای نثر آن ایجاز و تکرار افعال و الفاظ، عدم حذف کلمات و عبارات تکراری است که در تمام متون اندرزی میتوان نمونههایی از این مختصّات را مشاهده کرد.
زبان ملی ایران بعد از اسلام نیز همین زبان پهلوی بود و اعراب مسلمان اصراری بر تغییر زبان ایرانیان در فرهنگ و تمدن یک ملت آگاهی چندانی نداشتند تا به قصد استیلای « زبان » نداشتند و اصولاً از نقش مهم فرهنگی بخواهند در نابودی زبان پهلوی طمعی کنند به فرموده مرحوم بهار شاید عدم تشویق آنان تنها شکل تأثیر آن در زوال زبان پهلوی بوده باشد بلکه برای زوال این زبان مشکل بودن خط پهلوی و تنگی دایرۀ لغات آن را به عنوان دلیل اول بیان کرده و دومین دلیل را رواج زبان عربی در میان دانشمندان و ترجمۀ متون سریانی و یونانی و هندی و ایرانی را به عربی و نیز و رسمیت زبان عربی را به عنوان زبان دولتی و حکومتی؛ عنوان نمودهاند.
فارسی میانه زبان رسمی ایران در دوران ساسانیان بود، این ادبیات آثار دینی بیشتر در سدههای سوم و چهارم هجری تألیف نهایی یافت که دین زردشتی دیگر دین رسمی ایران نبود و موبدان از حمایت دولت برخوردار نبودند. علاقه به داشتن آثار مکتوب و احساس خطر از نابودی آنها موجب شد که موبدان و علمای دینی زردشتی دست به گردآوری و تألیف این آثار بزنند؛ اما در طی زمان به سبب تعصبات دینی جنگها و ستیزها و به ویژه حملۀ مغول نابود شد حتی بعضی از متون باقی مانده پهلوی به صورت ناقص به دست ما رسیدهاند.
اما با این همه تا قرن چهارم و پنجم نیز همچنان ایرانیان با خط و زبان پهلوی آشنا هستند و بسیاری از متون پهلوی مانند کارنامه اردشیر بابکان و پندنامۀ بزرگمهر و گزارش شترنگ از پهلوی به پارسی ترجمه میشود.
همانطور که در سه قرن اول هجری بسیاری از متون مشهور پهلوی در زمینۀ پند و اندرز و عهود و وصایا موردتوجه و اقبال اعراب قرار گرفته و به عربی ترجمه گردید. این توجه و اقبال به تداوم ادبیات پهلوی تا قرن چهارم و پنجم تداوم میبخشد علت این اقبال و توجه را مرحوم بهار شباهت بسیار زیادی میداند که بین اصول فکری و دینی اسلام و پایههای اخلاق و ادب و دینی ایران ساسانی بوده و پایۀ توحیدی دین زردشت و بنیان پایههای حکومتی ساسانی بر اصول عدل و داد را از جملۀ این تشابهات میداند. به رحال بسیاری از کتب افسانه و تاریخ مانند «خداینامک» و نیز کتب فرهنگ و اخلاق مانند آئین نامک، کلیله و دمنه، کتاب التاج و… در عهد بنی عباس به عربی ترجمه شد و مورداستفاده حکام و امرای عرب و اعراب قرار گرفت.
ادبیات پهلوی تا قرن پنجم و ششم به حیات بیرمق خود ادامه داد وسعت روزافزون دایرۀ لغات زبان دری نیز عامل مؤثری در تضعیف هر چه بیشتر زبان پهلوی در این دوران بود که با حملۀ وحشیانۀ مغولان آثار این ادبیات نیز مانند بسیاری دیگر از آثار فرهنگی و ملی و مذهبی ایران نابود و محو گردید.
ادبیات پهلوی شامل مطالب متنوع بسیاری است شروح دینی، دفاع از دین، مطالب مربوط به الهام و کشف و شهود، ادبیات اندرزی، حماسی، شعر و نوشتههای تاریخی.
از میان کتابهایی که روایات ایران قدیم (به هیأتی که در عهد ساسانی بوده) درآنها تدوین شده، کتب مذهبی پهلوی است. اغلب این کتب، متعلق به اوایل عهد اسلامی و بعضی، از ایام پیش از اسلام است. اهمیت این کتابها برای ما در آن است که قسمت اعظم روایات ملی ایرانیان و حتی قطعاتی از فصول گمشدة اوستا را حفظ کرده و وسیلۀ آنند که ما بتوانیم روایات ملی خود را با اصل و اساس آن در ایام پیش از اسلام مقایسه کنیم. از میان این کتب، آنها که در درجۀ اول اهمیت قرار دارند عبارتنداز: دینکرت، بندهشن، روایت پهلوی، مینوی خرد و…
فارسی میانه که زبان ایالت پارس بود، در دورۀ ساسانیان زبان رسمی و اداری ایران بوده است ولی برای تعیین مدت دقیق رواج فارسی میانه میباید چندین قرن دیگر نیز به این تاریخ رسمی بیفزاییم. زبان فارسی میانه دنبالة طبیعی فارسی باستان است. تحول زبان فارسی میانه به فارسی جدید در مدت زمان مدید یعنی بیش از دو قرن طول کشید. آثار و اسناد فراوانی به زبان « فارسی میانه » در طول قرون اولیۀ هجری به رشته تحریر درآمد.
این آثار در بررسیهای تاریخی زبان فارسی اهمیت خاصی دارد. نخستین آثار زبان فارسی جدید (= فارسی دری) که به خط عربی نوشته شده است و مرحلۀ نوین تحول را در زبان فارسی، یعنی تحول زبان پهلوی به فارسی دری را، منعکس میکند به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری (= قرن دهم میلادی) مربوط میشود؛ بنابراین دورۀ فارسی جدید عملاً هزار سالۀ اخیر یعنی از قرن چهارم هجری تا زمان حاضر را در برمی گیرد.
منابع و مآخذ
۱. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، دکتر احمد تفضلی به کوشش ژاله آموزگار.
۲. تاریخ زبانهای ایرانی، دکتر حسن رضایی باغ بیدی.
۳. تاریخ زبان فارسی، دکتر محسن ابوالقاسمی.
۴. تحلیل نقد، نورتروپ فرای، ترجمه صالح حسینی.
۵. دانشنامۀ ادب فارسی، دکتر حسن انوشه.
۶. دینهای ایران باستان، دکتر مهری باقری.
۷. زبان پهلوی ادبیات و دستور آن، دکتر ژاله آموزگار.
Bartholomae، C. (۱۹۰۴). Altiranisches Worterbuch، Strassburg
دیدگاهتان را بنویسید