مكتب ادبی سمبولیسم

مکتب ادبی سمبولیسم
نمادگرایى پیش از آن که یک مکتب به حساب بیاید، یک مفهوم یا فلسفه است. بشر از ابتداى شکلگیرى تمدّنها و آغاز شاعرى تمایل داشته حرفهایش را در قالب نمادها و نشانه ها به زبان آورد واشیاى دور و برش را تجسّم مفاهیمى عمیقتر از آنچه به چشم میآید، نشان دهد.
همانطور که مصریان باستان گلهاى اسیریس را نماد مرگ میدانستند، هندیان نیز گل نیلوفر را نشانۀ تاج خداوند مى نامیدند، بابلیها مار را نماد جاودانگى به حساب مى آوردند و خورشید را نشانۀ بخشندگى و زندگى. امّا به هرحال سمبولیسم یک مکتب فکرى هم هست.
به اتّفاق نظر همگان سمبولیسم عکس العملی در مقابل مکتب ناتورالیسم و فلسفهی «پوزیتیویسم» بود که فقط با واقعیّتهای عینی و ملموس سرو کار داشتند و به زعم خود حقیقتنویسی و واقعیّت گویی را ترویج میکردند حال آنکه سمبولیستها مدّعی بیان واقعیّتی تازه که واقعیتی پنهان است بودند.
شیوۀ شکلگیری مکتب ادبی سمبولیسم
در حوالی ۱۸۸۰ در نسل جوان ادبی و هنری، نوعی حالت روحی پیدا شد که زاییدۀ بیآرامی در برابر زندگی و بیزاری از تمدن کهنه و فرسوده بود. تمدنی که جهان را با معضلات جدیدی روبرو کرد. این بار تحوّل در چهرۀ پیشرفت، قانونمندی و مدرنیته خود را نشان داد نخستین کسانی که از پذیرش ماهیّت بی روحی و غیر انسانی این دنیای به ظاهر آرمانی سرباز زدند، جوانان بودند که واقع بینی رئالیسم را بیهوده و احساس گرایی رمانتیک را ناکامی دانستند. تنها تخیّل آگاه بود که میتوانست روح رنجور این شاعران نوظهور را در شناخت پدیدههای اطراف یاری رساند. در پی تلاش همین جوانان بود که سرانجام نام «سمبولیسم» سراسر جهان را فرا گرفت و با قدرت بر مفاهیم شعری قرن بیستم اثر گذاشت. آنان در واقع قدم از چارچوب خشک و بیروح شعر پارناس فراتر گذاشتند و با حساسیت تازهای بر ضد اشعار خشن پارناسها و هم بر ضد قاطعیت « فلسفه تحقیقی » و ادبیات رئالیستی و ادبیات ناتورالیستی عصیان کردند.
در مورد سمبولیستها باید گفت که با داشتن رویکردی نسبتاً واحد و منسجم از دل رمانتیکها بیرون آمدند و در حالی که برخی ازاندیشههای آنان را دنبال میکردند، با قدرت لایههای رمانتیسم را فرو ریختند. برای مثال: احساس گرایی را در شعر پدیدهای منفی تلقی کردند، مخالف الهام بودند و در فرایند سرایش بر « ساختن» تأکید گذاشتند، گرایش فکری آنها بر وجه دیداری شعر بیش از پیش اهمیت میداد، به همین دلیل در « متنی شدن » شعر مؤثر واقع شد.
آنها عقیده داشتند اثر هنرى باید تا حدّ ممکن از بیان مستقیم مفاهیم فرار کند و به نمادها و نشانهها پناه آورد. نمادها و نشانهها، خواننده را در کشف راز و رمزهاى اثر به تحرّك درمی آورد و او را از قالب یک شاگرد حرف گوش کن خارج میکند. نمادهای بومی مربوط به مردم منطقهای خاص است؛ امّا نماد عمومی را تقریباً همه مردم جهان به یک صورت درك میکنند.
شارل بودلر و سمبولیسم
آغازگر این نهضت شارل بودلر است که در سال ۱۸۷۵ کتاب گلهای شَر « Les fleurs du ma » را منتشر کرد. البتّه قبل از او برخی از رمانتیکها مثلاً « ویلئام بلیک » یا « شلی » در اشعار خود از سمبل استفاده کرده بودند. شارل بودلر اساساً معتقد به نظریۀ هنر برای هنر بود؛ به نظر او واقعیّت از چشم مردم پنهان است و به صورت علائم و اشاراتی است که فقط شاعران میتوانند دریابند.
باری همۀ شاعران سمبولیست از واقعیّت موجود، یعنی واقعیّت ملموس و حسّی روگردان و ناراضی بودند و در عوض به دنبال گل غایب بودند نه گل حاضر. بدیهی است که آن گل غایب اسم مشخّصی ندارد و لذا شاعر نمیتواند از آن نام ببرد پس باید آن را وصف کند تا قابل درك و حس شود.
نماد، سمبول (symbol)
سمبل در لاتین symbolum سوبولون مأخوذ از یونانی است در یونانی پیشوند (sym) به معنی با هم و ballein به معنی پرتاب کردن است.
تقریباً در همه زبانهای غربی، نماد ریشهای واحد دارد؛ امّا ساختمان واژه، اکنون با هم اندکی تفاوت پیدا کرده است. لغت symbol از ریشه یونانی sumbullein به معنی اتّصال یافتن و به هم پیوستن است؛ – مثلاً به هم پیوستن دو جزء رودخانه با یکدیگر sumbalon – از نظر معنای لغوی، در اصل نشانهای برای شناخت و بازشناسی بوده است؛ به این معنی که هرگاه نیمهای از شئ ای که در دست کسی بوده، به او امکان را میداده است که آن را با نیمه دیگرش برابر بداند، بیآنکه هرگز آن نیمه دیگر را دیده باشد و در نزد یونانیان به معنای گرهی بوده که به دو نیم میکردند و به نشانه مهمان نوازی بود.
معادلهای واژه «نماد» در زبانهای غربی را میتوان به شرح زیر فهرست نمود:
انگلیسی: symbol ، لاتین: symbolum ، فرانسوی: symbole یونانی: sumbolon-sumballein ، ایتالیایی: symbol ، یونانی امروز: symbole آلمانی: symbal
و در تعبیری دیگر سمبول را از واژه سوم بولون sumballo در معنای چسباندن دو قطعۀ مجزّا به یکدیگر، قطعاتی که از یکدیگر جدا شده بودند گرفتهاند.
سمبول دلالتی را ایجاد میکند یا روشن میسازد. فعالیت سمبولیک نیز دوگانه است؛ رمزگشایی و ایجاد سمبول برخلاف استعاره انسان را به شناسایی یک معنی مخفی دعوت میکند و آن معنی مخفی میتواند یک چیز از دست رفته و یا ممنوعه باشد.
در تعریفی جامع از نماد چنین میتوان گفت که نماد چیزی است که معنای خود را بدهد و جانشین چیز دیگری نیز بشود یا چیزی را القا کند. وقتی گل سرخی را با تأکید و تکرار توصیف میکنیم، گل همان گل سرخ است اما چیزی بیشتر از خودش را نشان میدهد که ذهن ما را به خود جلب میکند، مثلاً ما را به یاد جوانی و عشق و زیبایی میاندازد.
باورداشت سمبولیستها
پیروان مکتب نمادگرایی معتقد بودند نویسنده و شاعر پیغمبری است که میتواند درون و ماورای دنیای واقعی را ببیند و باید با نمادهایی که به کار میبرد، آن دنیای ماورایی یعنی حقیقت بزرگ تر و جاودانهتر را نشان بدهد و از آنجا که آن عوامل را نمیشود با کلمات بیان کرد، نویسنده و شاعر میکوشد به زبان نمادین، آن را به خواننده القاء کند. از این رو، زبان یا نمادهای هر نویسنده یا شاعر خاصّ خود اوست و نویسنده و شاعر تنها از طریق نمادهایی که خود آفریده است قادر به نشان دادن تجربههای غیرملموس ذهن خود است و خواننده نیز برای راه یافتن به دنیای آنها جز همین نمادها و نیز نیروی تخیّل و احساس و کشف و شهود خود وسیلهای ندارد.
سمبولیستها از نمادهای خصوصی که بیشتر جنبۀ القایی داشت استفاده میکردند، تا آنجا که در نظر بودلر دنیا جنگلی است مالامال از علائم و اشارات، حقیقت از چشم مردم عادی پنهان است و فقط شاعر با قدرت ادراکی که دارد به وسیلۀ تفسیر و تعبیر این علائم میتواند آنها را احساس کند. همچنین مالارمه سمبولیسم را نوعی فراخوان تدریجی یک شیء می نامد تا زمانی که تغییری حاصل گردد.
مشخّصات آثار سمبولیستی
۱. رؤیااندیشی و خیال
سمبولیستها تحت تأثیر فلسفۀ شوپنهاور، نگرشی بدبینانه نسبت به جهان اطراف داشتند و میخواستند به مدد تخیّل، جهانی فراتر از جهان خود را کشف کنند. گویی تخیّل خود مفرّی برای رهایی از جهانی است که در آن نفس میکشند و به چشم میبینند.
۲. واقعیّت دیگر
به عقیدۀ سمبولیستها شعر با خیال و قطع رابطه با جهان حقیقی شروع میشود و این خود دلیلی برای مخالفت آنان با رئالیستها و ناتورالیستها بود که منکر خیال پردازیهای شاعرانه بودند.
۳. اسرار
از نظر نمادگرایان دنیا سرای ناشناختهها است و رازهای بسیاری در جهان وجود دارد و نیروهای پنهان و مجهول بر جهان هستی سایه افکندهاند. دنیایی ورای این دنیا سرشار از ناگفتههای بسیار و حقایقی ناب و دلپسند.
۴. زبان موسیقایی
علاقۀ سمبولیستها به موسیقی واگنر، و علاقمندی آنها به کلام آهنگین نمایانگر چنین خصوصیّتی در آثار سمبولیک است و به عقیدۀ آنها شاعر باید زمام افکار خود را به احساساتش بسپارد. آنها زیبایی ظاهری و موسیقایی را که کلمات خلق میکردند، میپسندیدند.
۵. ابهام
ابهام موجود در اشعار سمبولیک شرح داده نمیشود در واقع در خود شعر رمزگشایی نمیگردد و به عقیدۀ گروهی خود آنها نیز از معنای آن بیخبر هستند و این خصوصیت در میان اشعار و داستانهای سمبولیک بر زیبایی اثر افزوده است.
تأثیر فلسفۀ شوپنهاور بر سمبولیسم
سمبولیستها را از نظر محتوایی، به نوعی پیرو فلسفۀ ایدهآلیسم مینامند که در سالهای ۱۸۸۰ در فرانسه رونق یافته بود، در واقع از تأثیر بدبینی « شوپنهاور» بر پیروان مکتب سمبولیست غافل نمیتوان شد که گویی تنها راه مشاهدۀ جهان، تماشای همه چیز از ورای اوهام و خیال پردازیهای شاعرانه امکانپذیر بود.
شاعرانی که با چنین فلسفۀ بدبینانهای پرورش یافته بودند هیچ چیزی مناسبتر از دکور مه آلود و مبهمی که تمام خطوط تند و قاطع زندگی در میان آن محو شود، ندیدند و هیچ محیطی بهتر از نیمۀ تاریکی و مهتاب وجود نداشتند. شاعر سمبولیست در چنین محیط ابهامآمیز و در میان رؤیاهای خودش، تسلیم مالیخولیای خویش میشد، قصرهای کهنه و متروك و شهرهای خراب و آبهای راکدی که برگهای زرد روی آنها را پوشیده باشد.
محتوای آثار سمبولیستی
در آثار نویسندگان نمادگرا جزئیات دنیای طبیعی و اعمال شخصیتها برای نشان دادن درون مایهها و عقاید فلسفی به کار میرود و در این آثار، صحنهها، شخصیتها، فضا، رنگ و دیگر عناصر داستانی به صورتی کاملاً مشخص وجود ندارد، بلکه بازتابی از آنها نشان داده میشود. از این رو آثار نمادگرایان سرشار از ابهامی مه آلود است و روشنی و وضوح آثار واقع گرا یا ناتورالیستی را ندارد و در این آثار همه چیز در پردهای تاریک و روشن فرو رفته و نویسنده در چنین جهان ابهامآمیزی، غرق رؤیا و تخیّلات و عوالم ناشناخته و شوم و دلهرهآمیز است.
نمادگرایی در نمایشنامه نویسی و داستاننویسی نیز تأثیر گذاشت. آثار موریس مترلینگ نویسنده و شاعر بلژیکی نمونهای از نمادگرایی در نمایشنامهنویسی محسوب میشود.
اعلام موجودیت مکتب نمادگرایی در سال ۱۸۸۰ بود و تا اوایل قرن بیستم نفوذ آن ادامه داشت. تحولات اجتماعی و فکری اوایل قرن بیستم از تأثیر نمادگرایی کاست و بعضی از مشهورترین مدافعان نمادگرایی به مخالفت با آن برخاستند، امّا در حدود سالهای ۱۹۱۰ شکل جدیدتر و پیچیدهتری از نمادگرایی را چند تن از شاعران و نویسندگان که معروفترین آنها « آندره ژید » و « پل والری » بودند، به وجود آوردند که نشریاتی برای خود داشتند و به نمادگرایان نو معروف شدند. ظهور مکتبهای ایماژیسم و سوررئالیسم را حاصل نفوذ نمادگرایی دانستهاند.
مکتب سمبولیسم بعد از فرانسه در اواخر قرن نوزدهم به انگلستان و آمریکا کشیده شد. نمادگرایان، با یافتن گمشدههای خود در زبان نمادین، خالق آثار بزرگی شدند «ییتس » « تی. اس. الیوت » « ازراپوند » « هارت کرین» و « دیلن توماس » از پیشتازان این حرکت بودند که از ۱۹۱۲ هواداران زیادی را برای نمادگرایی گرد آوردند.
منابع و مآخذ
۱. آیین آینه- سیر تحول نمادپردازی در فرهنگ ایرانی و ادبیات فارسی، دکتر حسینعلی قبادی.
۲. بیان، دکتر سیروس شمیسا.
۳. سمبولیسم، چارلز چدویک، ترجمۀ مهدی سحابی.
۴. فرهنگ اصطلاحات ادبی، سیما داد.
۵. مکتبهای ادبی، رضا سیدحسینی.
۶. مکتبهای ادبی، دکتر سیروس شمیسا.
۷. واژه نامۀ هنر داستان نویسی، جمال و میمنت میرصادقی.
۸. هنر داستاننویسی با نمونههایی از متن کلاسیک ومدرن، دیوید لاج، ترجمۀ رضا رضایی.
۹. نماد و تمثیل، پل دومن، ترجمۀ میترا رکنی و مراد فرهاد پور.
دیدگاهتان را بنویسید