ارکان و اوزان عروضی
ارکان و اوزان عروضی
پس از منظم کردن هجاها برحسب ۳ حرف «ف، ع، ل» آنها را نام گذاری میکنیم. دوستان به این کلماتی که بر اساس (ف، ع، ل) ساخته شدند مثل فاعلاتن و … در اصطلاح علمی میگویند ارکان عروضی که بر اساس مدل افاعیل ساختهشدهاند. در این بخش مهمترین ارکان عروضی را ذکر میکنم:
مهمترین ارکان عروضی
1. یکهجایی
فَع __ / مَن __/ سَر __/ اَز__ پا __
2. دوهجایی
فَعَل، فَ عَل، U __/ چمن، چَ مَن،U __ / سمن، سَ مَن، U __ / نفس، نَ فَس، U __
3.سههجایی
1. فَعَلن، فَ عَ لن،U U__ / نفسم ،نَ ف سَم، U U __
2.فاعلن ،فا ع لن، __ U __ / عشق من، عِش قِ من، __ U __
3.مَفعولُ، مَف عو لُ، __ __ U/ مبهوت، مَب هو تِ ، __ __ U
4.مفعولن، مَف عو لن، __ __ __ / چشمانت ،چَش ما نَت، __ __ __
5.فعولن، فَ عو لن،U __ __ /نگاهم، نِ گا هَم، U __ __
4. چهارهجایی
١. فاعلاتن، فا عِ لا تن، __ U __ __ / تا شبی را، تا شَ بی را ، __ U __ __
2. فاعلاتُ، فاع ِلا تُ، __ U __ U/عاشقانه، عا شِ قا نِ ، __ U __ U
3. فَعَلاتن، فَ عَ لاتن، U U __ __/ بسرایم، بِ سُ را یم U U __ __
4. فَعَلاتُ ،فَ عَ لاتُ ، U__ U U / به هوای، بِ هَ وا یِ ، U __ U U
5.مفاعیلن،مَ فا عی لن، U __ __ __ /نگاهت در، نِ گا هَت در ، U __ __ __
6.مَفاعیلُ، مَ فا عی لُ ، U __ __ U / نگاهم و ، نِ گا هم وَ ، U __ __ U
7. مَفاعِلُ، مَ فاعِ لُ ، U U __ U / به یاد تو، بِ یا دِ تُ ،U U __ U
8. مَفاعلن، مَ فا عِ لُن، U __ U __ / بنوشم از، بِ نو شَ مَز ، U __ U __
9. مستفعلن، مُس تَف عِ لُن،__ __ U __ / پیاله ام ، پی یا لِ اَم ، __ __ U __
10.مُستفعِلُ، مُس تَف عِ لُ، __ __ U U / غرقم به تو، غَر قَم به تُ، __ __ U U
11. مفتعلن، مُف تَ عِ لُن، __ U U __/ مست توام ،مَس تِ تُ اَم ، __ U U __
5. پنجهجایی
1. مستفعلاتن،مس تف ع لا تن، __ __ U __ __/ عا شق ترم کن،عا شِق تَ رَم کُن، __ __ U __ __
2. متفاعلن، مُ تَ فا عِ لُن، U __ UU __، بسر ایمت، بِ سُ را یَ مَت، U __ U U __
ارکان عروضی بر اساس جایگاه شان در مصراع به سه دسته تقسیم میشوند.
الف – ارکانی که در آغاز، میان و پایان مصراع میآیند.
١. فاعلاتن، __ U __ __/ خاطراتت، خا طِ را تَت، __ U __ __
٢. فاعلن، __ U__ / شعر من ، شِع رِ من ، __ U __
۳. مفاعیلن، U __ __ __/ نگاهت را، نِ گا هَت را، U __ __ __
٤. فعولن، U __ __ / صدایت، صِ دا یَت ، U __ __
۵. مستفعلن، __ __ U __ / ای یار من، ای یا رِ من، __ __ U __
٦. مفعولن، __ __ __ / می خواهم، می خا هم ، __ __ __
۷. فَعَلاتن، U U __ __/ بسرایم ،بِ سُ را یم ،U U __ __
٨. فَعَلن، U U __ / نفسم ، نَ فَ سَم ، U U __
٩. مَفاعلن، U __ U __/ شراب من ، شَ را بِ من ، U __ U __
١٠. مفتعلن، __ U U __ / مست توام، مَس تِ تُ اَم، __ U U __
ب – ارکان غیر پایانی که در پایان مصراع قرار نمیگیرند.
١. فاعلاتُ، __ U __ U / در نگاه،در نِ گا هِ ، __ U __ U
٢. فَعَلاتُ ، U __ U U / نگرانِ ، نِ گَ را نِ، U __ U U
۳. مَفاعیلُ، U __ __ U/ زمانم و ، زَ ما نَم وَ U __ __ U
٤. مُستفعِلُ، __ __ U U/ غرقم به تو ، غَر قَم به تُ ، __ __ U U
۵. مَفعولُ، __ __ U/ مبهوت ، مَب هو تِ ، __ __ U
٦. مَفاعِلُ، U U __ U/ سکوت تو، سُ کو تِ تُ، U U __ U
ج – ارکان پایانی که فقط در پایان مصراع میآیند.
١. فَعَل، U __/ چمن، چَ مَن، U __
٢. فَع __/ من، مَن __
دوستان در عروض سنتی ترتیب تقسیم بندی هجاها با الان کمی متفاوت تر بود و البته همین امر یادگیری درس عروض را خیلی سخت تر کرده بود. چون مبنای این حروف و درس ها عربی بود و درک آن برای ما فارسی زبان ها خیلی سخت بود به همین خاطر خیلی از افراد از درس عروض گریزان بودند. مطالبی که خدمت شما عرض می کنم فقط برای آشنایی شما با این واژگان است. وگرنه این مباحثی که امروزه در عروض تدریس می شود بر مبنای عروض جدید فارسی است که برای تقطیع و تعیین وزن بر اساس هجاهای کوتاه و بلند انجام می شود.
علمای عروض قدیم به جای صامت و مصوت از ساکن و متحرک و به جای هجا از رکن که مجموع یک ساکن و یا چند متحرک بود استفاده می کردند آنان به سه رکن اصلی قائل بودند: سبب، وتد، فاصله.
سبب، وتد، فاصله.
حالا سبب یعنی چی؟ سبب یک واژۀ عربی است به معنای ریسمان یا طناب، انگار با سبب ها داریم واژه ها رو به هم متصل می کنیم. «اوتاد» هم یک کلمۀ جمع عربی است که مفرد آن «وتد» یعنی میخ باشد.به معنای «میخ ها» انگار با اوتاد بین واژه ها استحکام ایجاد می کنیم. و فاصله هم یعنی «جدایی، دوری» شاید به این خاطر که با کاربرد مصوت های بیشتر فاصله ی بین واج ها بیشتر می شد. سبب ، وتد و فاصله بر دو نوع است، البته در بعضی کتاب های عروض سنتی به سه نوع هم تقسیم شده است ولی چون توضیحات ما بیشتر در حوزۀ آشنایی و نه کاربرد امروزی است دو مورد اصلی آن بیان می شود:
1.سببی که از یک متحرک و یک ساکن تشکیل شده باشد و به آن سبب خفیف یعنی سبک می گویند: سَر، دُم (همان رکن یک هجایی است: فَع)
2. سببی که در آن دو متحرک دنبال هم آمده باشد و به آن سبب ثقیل یعنی سنگین می گویند: تَلِه، همه
1.وتدی که از دو متحرک که بعد از آن، یک ساکن آمده باشد تشکیل شده است و به آن وتد مجموع یا مقرون می گویند: عَسَل، شِکَر (همان رکن دوهجایی: فَعَل)
2.وتدی که از دو متحرک که میان آن یک حرف ساکن فاصله شده باشد تشکیل شده است و به آن وتد مفروق می گویند: تشنه، عطسه
فاصله ای که از سه متحرک و یک ساکن تشکیل شده است و به آن فاصلۀ صغری می گویند. صَنَما (فعلن)
فاصله ای که از چهار متحرک و یک ساکن تشکیل شده است و به آن فاصلۀ کبری می گویند.بِزَنَمَت
از ترکیب این ارکان اجزاء یا اصول یا افاعیل حاصل می شد مثلاً فاعلاتن مرکب است از دوسبب خفیف و یک وتد مقرون.
مثمن و مسدس و مربع
اگر تعداد ارکان بیت 8 باشد وزن را مثمن و اگر 6 باشد مسدس و اگر 4 باشد مربع گویند.
وزن عروضی
از آرایش ارکان عروضی گوناگون در کنار یکدیگر، وزنهای عروضی ایجاد میشود. پیشینیان اوزان شبیه به هم را که اختلاف زیادی باهم نداشتند و از افاعیل خاصّی ترکیب میشدند برگرفته از یک وزن اصلی میدانستند و به آن بحر میگفتند.
بحر عروضی
بحر اصطلاحی است در وزن شعر (عروض) که به هر مجموعه از وزنهای عروضی، که براساس نظم مشخصی دستهبندی شدهاند، اطلاق میگردد. هر بحر از تکرار کلماتی که به آن اَفاعیل گفته میشود، پدید میآید.
هر بیت شعر باید از دو مصراع که هر دو در یک بحر قرار دارند، ساخته شدهباشد. بدین ترتیب، بیتی موزون در یک بحر پدید میآید.
بحر در لغت، یعنی «دریا»، و آن «شکافی است فراخ در زمین، دارای آب بسیار»، و در اصطلاح عروض عبارت است از کیفیت وزنی یا آهنگیِ ویژه، برآمده از تکرار یا ترکیب یک یا چند رکن عروضی، و بهگفتۀ خواجه نصیرالدین طوسی «تکرار ارکان» که اَفاعیل هم خوانده شدهاست.
بحر ازنظر خلیل بن احمد فراهیدی، بنیانگذار عروض عرب (درگذشته در سال ۱۷۰ ه. ق) و پیروان او، هشت رکن اصلی دارد. این ارکان که به زبان سنت، اَفاعیل نامیده میشوند، عبارتند از: مَفاعیلُن، مُستَفعِلُن، فاعِلاتُن، مَفاعَلَتُن، مُتَفاعِلُن، فَعولُن، فاعِلُن و مَفعولاتُ. خلیل بن احمد، وزنهای اصلیِ شعر عرب را در پنج «دایره» و پانزده بحر محدود ساخته، و پس از او، شاگردش، اخفش نحوی (سدۀ سوم ه. ق)، بحر مُتَدارک را بدانها افزودهاست. بر این اساس، وزنهای شعری در دایرههای عروضی عبارتند از:
1.دایرۀ نخست: مختلفه، دارای بحرهای طویل و مدید و بسیط؛
2.دایرۀ دوم: مؤتلفه، دارای بحرهای وافر و کامل؛
3.دایرۀ سوم: مُجتَلبه، دارای بحرهای هَزَج و رجز و رَمَل
4.دایرۀ چهارم: مشتبهه، دارای بحرهای مُنسَرِح و خفیف و مُضارِع و مُقتَضَب و سریع و مُجتَثّ؛
5.دایرۀ پنجم: متّفقه، دارای بحرهای متقارب و متدارک.
بعدها عروضیان ایرانی دایرههای دیگری برای بحرهای ویژۀ فارسی یا بحرهای مشترکی که بهگونهای ویژه و متفاوت با گونههای عربی سروده شده، وضع کردند.اگر افاعیلِ گفتهشده بدون تغییر، تکرار یا ترکیب شوند، بحرهای بهدستآمده را «سالم» میگویند، و اگر تغییراتی یایند، آن بحرها را «مُزاحَف» مینامند. هر تغییری نامی دارد و هر رکنی بنا به تغییراتی که مییابد، لقبی پیدا میکند.
هر بحری فراخور حال و مقالی است چنان که بحر متقارب برای حماسه و تاریخ، بحر رمل برای پند و اندرز، و بحر هزج برای عشق و جوانی و داستانهای عاشقانه مناسبت دارد.
بحرهای متداول در اشعار فارسی و عربی نوزده بحر میباشد که اسامی آنها در نظم زیر جمع آمده است:
طویل و مدید و بسیط است و دیگر/ رجز با هزج آمد ای مرد عاقل/سریع و رمل، وافر است و مضارع/تقارب، تدارک، دگر بحر کامل/دگر مقتضب، منسرح دان و مجتثّ/خفیف و جدید و قریب و مشاکل
اوزان متّفق الارکان و متناوب الارکان
وزن در شعر فارسی بر اساس یکی از دو طریق زیر به وجود میآید:
متّفق یا متحد الارکان: متفق یعنی هماهنگ، یعنی همۀ رکن های این بحور باهم هماهنگ است و یک رکن در یک مصراع چند بار تکرار میشود مانند: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
بحرهای متّفق الارکان عبارتاند از: هزج، رمل، رجز، متقارب، متدارک، کامل، وافر
مختلف یا متناوب الارکان: مختلف یعنی متفاوت یعنی همه ی رکن های این بحور با هم متفاوت هستند و شبیه هم نیستند. در این بحور ارکان مصراع یک در میان تکرار میشود؛ مانند: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
بحرهای متناوب الارکان عبارتاند از: منسرح، خفیف، مضارع، مقتضب، سریع، مجتث، بسیط، طویل، مدید، غریب، قریب، مشاکل.
اوزان و مفاهیم شان
برخی از وزنهای پرکاربرد میتوانند مفاهیم و احساسات خاصی را انتقال دهند. برای مثال:
الف) اوزان نرم و سنگین که در معانی مانند مرثیه، هجران، درد و حسرت و گله بهکاررفته است:
1. فعلاتن = (فاعلاتن) فعلاتن فعلاتن فعلن =( فع لن)
2. مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن = (فع لن) مناسب غم و حسرت و نظایر آن است.
3. مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن = (مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل)
ب) اوزان ضربی و تند که معانی شورانگیز و پرجذبه و حال را القا میکنند:
1. فعلاتُ فاعلاتن فعلاتُ فاعلاتن
2.مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
پ) وزن حماسی
فعولن فعولن فعولن فعل
ت) اوزان برهانی و جدلی مناسب معانی پند و اخلاق و حکمت
1. مفعولُ مفاعیلُ فاعلاتن (مستفعل مستفعل فعولن)
2. مفعولُ مفاعلن مفاعیلن
3. مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فع (مستفعلن مفاعل مستفعلن)
ث) اوزان تند و کوتاه برای مفاهیم شاد بهویژه مثنویهایی که مضمون شاد دارند یا اشعار کودکانه
1. مفتعلن مفتعلن فاعلن
2. مفعولُ مفاعلن فعولن (مستفعل فاعلاتُ فع لن)
3. مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن: وزنی طولانی دارد امّا دوری است، همانند این اوزان تند و ضربی است. البتّه این وزن هم در حقیقت کوتاه است؛ زیرا وزن دوری است و در وزن دوری، هر مصراع در حکم دو مصراع است.
ج) اوزان دلنشین و شیرین و آرام که مناسب مضامین آرام بخش یا عاشقانه است:
1. مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
2. مفاعیلن مفاعیلن فعولن: لالایی هایی که آرامبخش کودکان است، نیز در این وزن است.
3. مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن
4. مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن
اقسام وزن شعر فارسی
دکتر شفیعی کدکنی وزنها را به دو نوع تقسیم کرده است:
الف) اوزان خیزابی و جویباری
ب) اوزان شفّاف و کدر
اوزان خیزابی، اوزان تند و متحرّکی هستند که اغلب، نظام ایقاعی افاعیل عروضی در آنها، بهگونهای است که در مقاطع خاصی نوعی نیاز به تکرار را در ذهن ایجاد میکند و غالباً از رکنهای سالم و یا سالم و مزاحفی تشکیلشده که حالت ترجیع یا دور در آنها محسوس است. این اوزان بیشتر متناسب حالات وجد و شور و هیجان هستند و بیشتر با قالب غزل تناسب دارند که بیانگر چنین مفاهیمی است.مانند: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
اوزان جویباری، از ترکیب نظام ایقاعی خاصی حاصل میشود که با همۀ زلالی و زیبایی و مطبوع بودن، شوق به تکرار در ساختمان آنها احساس نمیشود و ساختار عروضی افاعیل نیز در آنها بهگونهای است که رکنهای عروضی در آن عیناً تکرار نمیشوند؛ مانند: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن/ فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن. قالب قطعه و قصیده با مضامینی چون پند، اندرز، تعلیم، مدح و ستایش سروکار دارد و موج شور و هیجان در آن آرام است.
اوزان شفّاف و کدر، اوزانی هستند که در نخستین برخورد، با یکبار خواندن ادراک میشوند؛ ولی اوزان کدر به وزنهایی گفته میشود که بهدشواری بتوان نظام ایقاعی آنها را دریافت و دقّت و تأمّل کرد اوزان کدر خوانده میشود.
منابع و مآخذ
1.آشنایی با عروض و قافیه، دکتر سیروس شمیسا.
2. درۀ نجفی، نجف قلی میرزا، تصحیح حسین آهی.
3.شعر و شاعران در ایران اسلامی، معظمه اقبالی.
4.عروض فارسی: شیوهای نو برای آموزش عروض و قافیه، دکتر عباس ماهیار.
5.موسیقی شعر، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی.
6.وزن و قافیۀ شعر فارسی، دکتر محمدتقی وحیدیان کامیار.
دیدگاهتان را بنویسید