قصیده

قصیده Qasida
اشتقاق قصیده از قصد است و آن توجه و روی نهادن است به چیزی و جایی؛ و مقصود و محل قصد مردم است به طلب و تحصیل و گفتن و کردن آن.
قصیده، فعیلی است به معنی مفعول وهای آن های تخصیص اسم است. پس قصیده یعنی قصد کرده شده ومقصود خاص، یعنی شعری که در آن قصد خاصی باشد و آن قصد در اصل مدح است. قصد در عربی به معنی توجه کردن و روی آوردن به کسی یا چیزی است و این توجه و قصد در قصیده، روی آوردن شاعر به ممدوح و مدح اوست.
قصیده معمولاً از حدود ۷۵ تا پنجاه، شصت بیت است. بیت اول آن مُصرّع است و مصراعهای زوج یا سمت چپ، یک قافیه (و ردیف) دارند.
ویژگیهای قصیده
قصیده در اصطلاح شعری است که مصراع اول بیت نخستین آن با مصراعهای دوم سایر ابیات هم قافیه باشد. حداقل ابیات آن بین ۱۳ تا ۲۰ بیت است و حداکثر آن را حد مشخصی نمیتوان تعیین کرد اما معمولاً قصیدهها ۷۰ تا ۸۰ بیتی بوده است و به ندرت تا ۳۰۰ بیت هم رسیده است. موضوع قصیده در اصل مدح بوده اما موضـوعاتی ماننـد شکوه و شکایت، اعتذار، حکمت، اخلاق ، مناظره، مفاخره، لغز و معما، حسب حال، وصف، مرثیه، مسائل سیاسی و اجتماعی، عرفانی و فلسفی را هم دربر میگیرد.
قصیده قالب مضامین حماسی است… اما فرق حماسۀ راستین با قصیدۀ حماسی در این است که در حماسه، قهرمان یا واقعاً انسانی بزرگ بوده است (حماسۀ تاریخی) و یا قهرمانی اساطیری است که فقط از خلال خود ابیات حماسه ، یا متون حماسی و اساطیری دیگر دربارۀ او اطلاعاتی داریم؛ اما قهرمان قصیده را از اسناد تاریخی کاملاً میشناسیم و میدانیم که نه تنها حائز هیچ کدام از اوصاف شاعر نبوده است بلکه به زبونی و جهل و خُبث مشهوراست. بدین ترتیب، قصیده، حماسه ای دروغین است.
کاهش و افزایش عمده ابیات یا کوتاهی و بلندی قصاید، بستگی دارد به اهمیت موضوع و قدرت و قوت طبع شاعر و خصوصیت قوافی و اوزان مطبوع و نامطبوع که گوینده برای انشاء قصیده انتخاب کرده باشد … حداکثر ابیات قصیده را نمی توان معین کرد اما حداقل آن را حدود بیست بیت یا متجاوز از پانزده شانزده بیت گفتهاند.
مشخصات قصاید نخستین ادب فارسی
از مشخصات قصاید نخستین ادب فارسی، اشتمال بر ردیفهای ساده و زبانی حماسی و کهن است، حال آن که در قرون بعد ردیفها دراز است و گاهی از جملات اسمی در آن ها استفاده می شود، زبان حماسی نیست و درصد لغات عربی و غیر قصیدهای در آن زیادشده است.
قصیده در ادوار نخستین شعر فارسی محدود به موضوع اصلی مدحِ ممدوح است اما در ادوار بعد، به هرموضوعی از پند و اخلاق و روایت و وصف می پردازد. در قصاید قدیم فارسی، وحدت موضوع دیده میشود، یعنی ابیات با هم ارتباط موضوعی دارند؛ اما قصاید در حال احتضار ادوار بعد، خصوصاً دورههای تیموری و صفوی (شاید تحت تأثیر غزل) وحدت موضوعی ندارد.
لحن و موضوع قصاید سنّتی… حماسی است و در آن از مدح و مفاخره و ذَم و از این قبیل مسائل سخن میرود و مطالب دیگر از قبیل نکات اخلاقی و حکمی و دینی و غیره، جنبۀ فرعی و ثانوی دارند. هرچند شاعرانی چون ناصرخسرو به قصیدههای مذهبی و فلسفی و منوچهری و خاقانی به وصف طبیعت و سنائی به عرفان و مسعود سعد به حبسیه معروفند اما باید به طورکلی مضمون و قصد اصلی قصیده را مدح محسوب داشت؛ چنان که در قصاید عنصری و انوری و فرخی و اکثر شاعران دیده میشود.
اجزای قصیده
(تشبیب، نسیب، تغزل)
به آغاز قصیده تشبیب یا نسیب یا تغزل گویند. این مقدمه در مدح معشوق و توصیف زیبایی های طبیعت و وصف مجلس بزم و از این قبیل است.
تغزّل یعنی عشق ورزی نمودن و شعر عاشقانه گفتن. تشبیب یعنی یاد ایام جوانی کردن و نیز صفت جمال زنی و حال خود در شعر گفتن، و نسیب از ریشۀ نَسب ینسب یعنی غزل گفتن و شرح حال عاشق و معشوق و آنچه به آن تعلق دارد، شرح دادن.
تشبیب در اصطلاح شعرا، قسمت پیش درآمد اوایل قصیده است که مقدمهای در ذکر محاسن محبوب و حکایت های حال عشق و عاشقی است یا وصف مناظر طبیعی از قبیل بهار و خزان و طلوع و غروب آفتاب و ماه و ستارگان و کوه و دریا و دشت و صحرا و امثال آن ساخته آن گاه به مناسبتی لطیف و بیانی گرم و گیرا که انگیخته نیروی ذوق و تخیل شاعرانه است از آن مقدمه به اصل مقصود از قبیل مدح و ستایش یا تهنیت و تعزیت و نظایر آن پرداخته باشد. پس تشبیب در حقیقت پیش آهنگ قصیده و پیریزی و زمینه سازی شاعر است برای بیان مقصود.
مضامین تغزلات
مضمون تغزّلات را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: یکی مضامین عاشقانه و دیگر وصف طبیعت. البته هر چه از آغاز شعر فارسی دری دورتر می شویم تنوع این مضامین هم بیشتر می شود و موضوعاتی مانند وصف قلم و شمشیر و لغز و چیستان هم در مقدمۀ قصاید جـای میگیرد و در اواخر دوران غزنوی و دوران حکومت سلجوقیان سرودن چیستان های گوناگون مذهب مختار عصر میشود.
اگر قصیدهای مقدمه (تشبیب یا نسیب یا تغزل) را نداشته باشد و یکباره به مدح ممدوح بپردازد، بدان قصیدۀ محدود یا مقتضب گویند.
تخلّص (گریز)
تخّلص در لغت به معنی رهایی یافتن است. و در اصطلاح به یکی دو بیتی گفته میشود که شاعر از تغزّل به موضوع اصلی قصیده وارد میشود و گریز می زند. این گریز زدن از مقدمه به موضوع اصلی اگر هنرمندانه و زیبا باشد به آن «حسن تخّلص » می گویند.
شاعر مقدمه، یعنی تغزّل را با یکی دو بیت که به آن تخلّص به معنی رهایی یا گریزگاه گویند، به قسمت بعدی قصیده که مدح باشد مربوط میکند. اگر این اتصال مقدمه به قسمت اصلی یا تنۀ قصیده یعنی مدح، به واسطۀ ابیاتی بلند و زیبا و به نحوی استادانه ولطیف صورت گیرد، میگویند که شعر دارای صنعت حُسن تخلّص است.
موضوع اصلی (تنۀ قصیده)
تنۀ قصیده یا قسمت اصلی آن که مدح است. شاعر در این قسمت به مدح ممدوح می پردازد و با اغراق او را به صورت یک قهرمان حماسی و موجودی مافوق طبیعی که اعمال محیر العقولی انجام داده است توصیف میکند.
موضوع تنۀ قصیده که بیشترین ابیات قصیده را دربر میگیرد، در درجۀ اول مدح بوده است؛ اما به این یک موضوع محدود نمانده است و موضوعات متنوعی مانند: شکوه و شکایت ، مرثیه، وصف، مفاخره، لغز و معما، حسب حال، مناظره، مسائل اخلاقی، دینی، سیاسی و اجتماعی، فلسفی و عرفانی را هم دربر گرفته است.
شریطه
پایان شعر یا شَریطه؛ و آن ابیات پایان شعر است که شاعر در آن در حق ممدوح دعا میکند. این دعا معمولاً دعای تأبید است یعنی عمر ابدی خواستن برای ممدوح؛ اما وجه تسمیۀ شریطه این است که دعا را به صورت جملات شرطی بیان میکردند مثلاً میگفتند تا خورشید در آسمان میتابد، ممدوح در جهان سرافراز زندگی کند.. چون دعای تأبید به گونه شرط و تعلیق گفته میشود آن را شریطه نامیدهاند.
نامگذاری قصاید
قصاید را از سه جهت نامگذاری میکنند:
۱. ازنظر ردیف و قوافی
که چون قافیه مبتنی بر حرف «الف» باشد آن را قصیده الفی و چون «ب» باشد قصیده باییه… و بر این قیاس در سایر حروف گویند و چون قافیه با ردیف باشد آن را مردّف خوانند.
۲. ازنظر تشبیب و تغزل
که برای زمینه سازی در مقدمه قصیده گفتهاند که مثلاً اگر تشبیب قصیده در وصف بهار باشد آن قصیده را بهاریه و چون در وصف خزان باشد آن را خزانیه گویند. همچنین اگر وصف طلوع و غروب آفتاب و تشبیهات هلال باشد آن را طلوعیه و هلالیه نامند.
۳. ازنظر موضوع
مقصود اصلی شاعر و مضامین قصیده چنان که اگر در مدح و ستایش باشد آن را قصیده مدیحه و همچنان قصاید حبسیه و شکواییه و چکامه های وطنی و سیاسی و اجتماعی و امثال آن.
تجدید مطلع
یا نو کردن مطلع آن است که شاعر در قصاید طولانی بیت مصرعّی در وسط قصیده بیاورد. شاعر برای ایجاد تازگی و تحرك و استفاده از قافیههای پیشین تجدید مطلع میکند. چنین قصایدی را «ذات المطالع» می خوانند.
بیت القصیده
شمس قیس آن را به دو مفهوم اطلاق کرده است:
۱) آن است که شاعری را نخست معنیای در خاطر آید و آن را نظم دهد و بناء قصیده بر آن نهد و ممکن باشد که در قصیده بهتر از آن بیت بسیار افتد.
۲) عامۀ شعرا بیت القصیده آن را خوانند که بهترین ابیات قصیده بود.
اساس و مبنای کار قصید ه پردازان پیروی، جواب گویی و آرایشگری است و ساختن قصاید طولانی با یک یا دو سه بار تجدید مطلع ازلوازم استادی و مهارت قصیده گویان پنداشته میشد.
موضوع قصاید متنوع است و قصیده پردازان قصاید نسبتاً خوبی در مدح شاهان و سران قوم و یا در مدایح مذهبی و گاهی نیز در عرفان و حکمت و پند و مفاخره و شکوی سرودهاند.
منابع و مآخد
۱. المعجم فی معاییر اشعار العجم، شمس قیس رازی، تصحیح علامه قزوینی و مدرس رضوی.
۲. انواع ادبی، دکتر سیروس شمیسا.
۳. تاریخ ادبیات ایران، دکتر ذبیح الله صفا.
۴. تحول شعر فارسی، دکتر زین العابدین مؤتمن.
۵. سبک خراسانی در شعر فارسی، دکتر محمد جعفر محجوب.
۶. فنون بلاغت و صناعات ادبی، جلال الدین همایی.
دیدگاهتان را بنویسید